راهنمای مطالعه کتاب مقدس - سه ماهه اول 2016 - شورش و نجات

دونلود PDF -    راهنمای مطالعه کتاب مقدس - سه ماهه اول 2016 - شورش و نجات   

 

مقدمه

 

۱. بحران در آسمان — ۲۶ دسامبر - ۱ ژانویه ٦

 

۲. بحران در باغ عدن — ۲ الی ۸ ژانویه ۱۴

 

۳. سرکشی جهانی و شیوخ — ۹ الی ۱۵ ژانویه ۲۲

 

۴. کشمکش و بحران: داوران — ۱۶ الی ۲۲ ژانویه ۳۰

 

۵. نبرد ادامه دارد — ۲۳ الی ۲۹ ژانویه ۳۸

 

۶. پیروزی در بیابان — ۳۰ ژانویه - ۵ فوریه ۴۶

 

۷. تعالیم عیسی و نبرد بزرگ — ۶ الی ۱۲ فوریه ۵۴

 

۸. هم خدمتان در نبرد — ۱۳ الی ۱۹ فوریه ۶۲

 

۹. نبرد بزرگ و کلیسای اولیه — ۲۰ الی ۲۶ فوریه ۷۰

 

۱۰. پولس و طغیان — ۲۷ فوریه - ۴ مارس ۷۸

 

۱۱. پطرس در مورد نبرد بزرگ — ۵ الی ۱۱ مارس ۸۶

 

۱۲. کلیسای مبارز — ۱۲ الی ۱۸ مارس ۹۴

 

۱۳. نجات — ۱۹ الی ۲۵ مارس ۱۰۲

 

Editorial Office: 12501 Old Columbia Pike, Silver Spring, MD 20904

 

Come visit us at our Web site: http://www.absg.adventist.org

 

Principal Contributor

Martin Pröbstle

 

Co-contributor

Steven Thompson

 

Editor

Clifford R. Goldstein

 

Associate Editor

Soraya Homayouni

 

Middle East and North Africa Union

 

Publishing Coordinator

Michael Eckert

 

Translation to Persian

Morteza Nasiri

 

Persian Layout and Design

Marisa Ferreira and Olivia Adel

 

Publication Manager

Lea Alexander Greve

 

Editorial Assistant

Sharon Thomas-Crews

 

Pacific Press® Coordinator

Wendy Marcum

 

Art Director and Illustrator

Lars Justinen

 

Design

Justinen Creative Group

 

مجمع عمومی ادونتیستهای روز هفتم® حق نشر و چاپ محفوظ است. هیچ بخش از راهنمای مطالعه کتاب مقدس برای مدرسه سبت بزرگسالان (ویرایش استاندارد) ممکن نیست توسط شخص یا نهادی بدون اجازه کتبی از مجمع عمومی ادونتیستهای روز هفتم® مورد اصلاح و استفاده، ترجمه، تکثیر یا انتشار قرار بگیرد. دفاتر بخش های مجمع عمومی ادونتیستهای روز هفتم® مجاز هستند تا مسئله ترجمه راهنمای مطالعه کتاب مقدس برای مدرسه سبت بزرگسالان را تحت راهنمایی ویژه سازمان ترتیب دهند. حق چاپ و انتشار این ترجمه ها با مجمع عمومی باقی می ماند. «ادونتیستهای روز هفتم،» «ادونتیستها» و نشان تجاری مجمع عمومی ادونتیستهای روز هفتم ثبت شده است و بدون اجازه قبلی از مجمع عمومی امکان استفاده از آنها ممنوع است.

 

راهنمای مطالعه کتاب مقدس برای مدرسه سبت بزرگسالان توسط دفتر راهنمای مطالعات کتاب مقدس بزرگسالان در مجمع عام ادونتیستهای روز هفتم® آماده شده است. تهیه راهنماها تحت نظارت عمومی هیئت انتشارات مدرسه سبت است که یک کمیته فرعی از کمیته اداری مجمع عام است (ADCOM) که ناشر راهنماهای مطالعه کتاب مقدس است. راهنمای منتشر شده منعکس کننده همکاری کمیته ارزشیابی جهانی است و تائید شده توسط هیئت انتشارات مدرسه سبت است و منحصراً نشاندهنده نیت نویسنده یا نویسندگان نیست.



Sabbath School Personal Ministries



مقدمه

 

شورش و نجات

 

به گونه ای و دقیقاً نمی دانیم چرا، گناه در آفرینش کامل و بی نقص خدا روی داد و گناه نقطه شروع چیزی شد که به نام «نبرد بزرگ» می شناسیم. ولی به یک مورد هم خیلی خوب آگاهیم: به عنوان انسان در میان این مجادله درگیر شده ایم. نبردی است که هیچ کدام ما از آن رهایی نداریم.

 

ولی قرار نبود به این شکل باشد، نه در آغاز. آفرینش توسط خدا «بسیار نیکو» و مبارک بود. هرچند که خدا به عنوان حامی این آفرینش بی نقص شناخته شده بود، به آدم و حوا وظیفه ای داد تا از آنچه او برای ایشان ساخته بود مراقبت کنند. نبرد بزرگ وقتی به زمین آمد که شیطان با چاپلوسی و حقه تبعیت آدم و حوا از خدا را به سمت خودش معطوف کرد. اگر آنها به آنچه خدا به ایشان گفته بود وفادار مانده بودند و اگر دستورات ساده خدا را اطاعت کرده بودند دنیا همانطور که ما می شناسیمش، با همه پستی ها، رنج ها و مشقت هایش هرگز بر نمی خاست.

 

«تلاشهای شیطان برای این که سیرت خدا را بد جلوه دهد تا موجب شود انسان به درک اشتباهی از خالق دل ببندد و به این ترتیب او را به جای محبت، با دیده ترس و نفرت بنگرد، تلاشهای او برای کنار گذاشتن شریعت الهی، سوق دادن مردم به این تفکر که از الزامات احکام آزاد هستند؛ و جفا رساندن به کسانی که با جرأت در مقابل فریبهای او مقاومت میکنند، مُصرانه در تمامی اعصار پیگیری شدهاند. رد پای آنها را میتوان در تاریخ شیوخ، انبیاء، رسولان، شهدا و اصلاح طلبان پیگیری کرد.» – الن جی هوایت، نبرد بزرگ، صفحه ۱۲ و ۱۳.

 

در پاسخ به این فاجعه، خدا، کسی که همه این اتفاقات را «قبل از بوجود آوردن جهان» پیش بینی کرده بود (رساله به افسسیان فصل ۱ آیه ۴)، نقشه نجاتش را برقرار کرد. این چیزی است که به نام نقشه نجات می شناسیم. این نجات در گزارش ملاقات خدا با ابرام در پیدایش فصل ۱۵ از پیش نشان داده شده است، وقتی که از میان قطعه های جسد قربانی حیوانات عبور کرد. آن آئین باستانی اطمینانی برای ابرام بود؛ و بنابراین برای همه ما که خود خدا در تهیه راه حلی برای مشکلی که بواسطه گناه ایجاد شده بود، درگیر است.

 

آری، خدا تعهد و التزام داشته است تمام مسئولیت کامل را خود بر دوش بکشد برای تمام سرکشی انسان و تحمل رنج تأثیرات هر شرارتی که مرتکب شده ایم. تنها در این صورت خدا توانست ارتباطش با نسل انسان، ارتباط بین انسان ها و ارتباط نوع بشر همراه با بقیه خلقت را حفظ کند.

 

در این متن مشتمل بر کل است که شهوت ارضاء ناپذیر شیطان برای مسخ کردن آفرینش و از بین بردن قوم خدا را می بینیم. راهبردهایش در کتاب مقدس، جایی که نیک و شر بین خواهر و برادرها، در خانواده و قوم های محاصره شده نقش بازی می کند به نظر می رسد: در زمان های جور و بیداد، خشکسالی، برده داری و تبعید، در تقلای بیهوده برای نوسازی بعد از ویرانی، در وفاداری های از هم گسیخته و در فریب عادت های بت پرستی.

 

در سرتاسر کتاب مقدس خدا دائماً خواسته های شیطان را شکست می دهد. عیسی به عنوان عمانوئیل «خدا با ماست» آمد و قلمرو دزدیده شده از آدم و حوا را بدست آورد. عیسی در جایی که آدم شکست خورد کامیاب گشت. در خدمت اش نفوذ خود را در آفرینش و در نیروهای شر نمایش داد دقیقاً پیش از بازگشتش به آسمان او پیروانش را دوباره منصوب کرد و در پنطیکاست (عید پنجاهه) ایشان را قدرت داد تا مرزهای پادشاهی آسمان را وسعت ببخشند.

 

عیسی پیروزی قطعی را در صلیب بدست آورده است. چالش همیشه آيا در جایی بوده است که صداقت هایمان را بکار می گیریم جایی که پیروز شده است و یا در سویی که شکست خورده است. در حالی که انتخاب باید ساده و مشهود باشد، چرا که نبرد هنوز شدت دارد و نیرنگ ها هنوز وجود دارند، نبرد برای قلب ها و ذهن هایمان ادامه دارد. امید و دعاهایمان این است که این درس های سه ماهه بعضی از این نیرنگها را فاش خواهد کرد و بدین گونه به ما کمک خواهند کرد که نه تنها مسیح را انتخاب کنیم بلکه در او باقی بمانیم. همانطور که او وعده داده است، هر که تا انتها تاب آورد نجات یابد. (متی فصل ۲۴ آیه ۱۳).

 

دیوید تسکر، دبیر بخش جنوبی پاسیفیک، دارای دکترا در عهد عتیق است و کشیش کلیسا در وطنش زلاند جدید، رئیس میسیون در جزایر سلیمان و مدرس مطالعات کتاب مقدس در دانشگاه ادونتیست (پاپوا گینه نو) و موسسه بین المللی ادونتیست مطالعات عالی (فیلیپین) بوده است. او و همسرش کارول دارای دو پسر متأهل (ناتان و استفان) و سه نوه هستند.

 

درس ۱

 

۲۶ دسامبر تا ۱ ژانویه

 

بحران در آسمان






بعد از ظهر شنبه

 

برای مطالعه این هفته: اشعیاء فصل ۱۴ آیه ۴، فصل ۱۲ آیه ۱۵؛ حزقیال فصل ۲۸ آیه ۲، فصل ۱۲ آیه ۱۹؛ یوحنا فصل ۱۲ آیه ۳۱؛ مکاشفه یوحنا فصل ۱۲ آیه ۷ الی ۱۶؛ لوقا فصل ۱۰ آیه ۱ الی ۲۱ را بخوانید.

 

آیه حفظی: آنان به بانگ بلند ندا در دادند که: «نجات از آن خدای ماست که بر تخت نشسته؛ و از آن بره است.» (مکاشفه فصل ۷ آیه ۱۰).

 

«قانون محبت پایه و اساس حکومت خداست، شادی همه موجودات هوشمند به سازگاری بی نقص با اصول عظیم عدالت اش بستگی دارد. خدا از همه مخلوقاتش خدمت محبت را می خواهد که از قدردانی سیرتش سرچشمه می گیرد. او از اطاعت اجباری لذتی نمی برد؛ و به همه آزادی اراده اعطاء می کند، تا خدمت داوطلبانه به او ارائه دهند.» – الن جی هُوایْت، کتاب شیوخ و انبیاء، صفحه ۷.

 

تا وقتی که همه مخلوقات تابعیت محبت را صحه می گذاشتند، در تمام جهان هستی هماهنگی بی نقصی وجود داشت. به خاطر یک شورشی همه چیز تغییر کرد. زهره (شیطان) فکر کرد که می توانست کار بهتری از آنچه خدا انجام داد انجام بدهد. او مقام خدا و اعتباری که همراهش بود را می خواست. شهوت او برای قدرت به «جنگی در آسمان» منتهی شد. (مکاشفه یوحنا فصل ۱۲ آیه ۷). با حیله زدن به آدم و حوا در درخت ممنوعه و در باغ عدن، شیطان آن جنگ را به زمین آورد و ما همچنان با نتایجش زندگی می کنیم. نقشه نجات روش خدا برای معامله با سرکشی و برقراری هماهنگی و نظمی است که شیطان آن را از هم گسیخته است.

 

*درس این هفته را برای آمادگی روز شنبه، ۲ ژانویه بخوانید.




سقوط در آسمان

 

اشعیا فصل ۱۴ آیه ۴ و فصل ۱۲ الی ۱۵ را بخوانید. چه توصیفاتی از پادشاه بابل نشان می دهد که او درباه کسی صحبت می کند که خیلی بزرگتر از حاکم صرف بشری است؟

 

هیچ پادشاه زمینی از آسمان نازل نشده است، حقیقتی که فصل های ۱۲ تا ۱۵ ارائه می کنند بر روی کسی متمرکز است که از پادشاه بزرگتر است، حتی از پادشاه بابل. گذشته از این، تصاویر صعود کردن به آسمان، از بودن در مرتبه ای بالاتر از فرشتگان و ریاست بر اجتماع بر بالای کوه در دورترین نقطه شمال، همگی به عنوان تشریح الوهیت در خاور باستان شناخته شده اند. جاه طلبی های شیطان بصورت واضح اینجا در این گونه نبوت «دو جهتی» در معرض دید هستند.

 

عیسی روش مشابهی در توصیفش از ویرانی اورشلیم استفاده می کند. (متی فصل ۲۴). گرچه حواریون درباره ویرانی معبد می پرسند، درجوابش، عیسی هر دو ویرانی اورشلیم توسط رومی ها در سال ۷۰ پس از میلاد و واقعیت بزرگتر پایان جهان را توضیح می دهد. به همین شکل، اشعیا ویژگی های پادشاهی زمینی را تشریح می کند اما همه را به چیزی باشکوه تر و بزرگتر از فقط یک پادشاهی صرف بشری بکار می برد.

 

حزقیال فصل ۲۸ آیه ۲، فصل ۱۲ تا ۱۹ را بخوانید. در اینجا شیطان چگونه نمایش داده شده است؟

 

حزقیال فصل ۲۸ آیه ۱۳ یک موجود کامل را در «باغ خدا» توصیف می کند، همان که با انواع سنگ های گرانبها تزئین شده بود که بعدها بر روی لوحه ی سینه کاهن اعظم پیدا می شد همان موجودی که چون کروبی نگهبان تخت خدا به مأموریت گماشته شده بود. یک موجود کامل به هر حال به دلیل «زیبایی اش» خود را فاسد کرد.

 

با استفاده از تشبیهات انسانی، این نگاه های اجمالی به ما اجازه می دهد که واقعیت های الهی را درک کنیم. انبیاء برای توضیح موردی که خود ممکن است فهم آن برایمان بسیار دشوارتر باشد چیزی را به کار می گیرند که نزدیک و در سادگی قابل فهم تر است. درک آنچه در آسمان اتفاق می افتد ممکن است برایمان در زمین دشوار باشد، اما همه ما قادر به فهم تأثیرات خشن و ویرانگر بلند پروازی های سیاسی حاکمان زمینی هستیم. اشعیا و حزقیال به ما بینش در تغییر غیرقابل توضیح، در نقطه ای از تاریخ، زمانی که همه چیز در نظم امور خدا زیبا و بی نقص بود و توسط جاه طلبی ویرانگر صدمه دید می دهند.






شاهزاده این جهان

 

یوحنا فصل ۱۲ آیه ۳۱، فصل ۱۴ آیه ۳۰ و فصل ۱۶ آیه ۱۱ را بخوانید. چرا عیسی شیطان را شاهزاده این جهان قلمداد می کند؟

 

وقتی خدا در ابتدا آدم و حوا را در باغ عدن قرار داد، مدیریت باغ (پیدایش فصل ۲ آیه ۸ تا ۱۵) و مراقبت از تمام موجودات در آب ها، آسمان ها و بر روی زمین را به ایشان واگذار کرد. (پیدایش فصل ۱ آیه ۲۶ تا ۲۸). وقتی آدم همه حیوانات را نام گذاری کرد، مباشر بودن خود را با آنها نمایش داد. معمولاً کسی با اختیار بر چیزی می تواند برای آن نام بگذارد؛ بنابراین آدم با اسم گذاردن بر روی همه مخلوقات، داشت نقش خود را به عنوان حاکم جهان نشان می داد.

 

زمانی که آدم حق مالکیت خود را از دست داد، شیطان به سرعت خلاء را پر کرد. قسمتی از استقرار مجدد نسل بشر که توسط قربانی شدن مسیح در جلجتا امکان پذیر شد، زمانی خواهد بود که نجات یافتگان مزیّت حاکمیت آدم و حوا همراه با خدا را به عنوان «پادشاهان و کاهنان» تا ابد داده شوند. (مکاشفه فصل ۱ آیه ۶، فصل ۵ آیه ۱۰).

 

فصل های ابتدایی کتاب ایوب برای مان آشکار می کند که زیان آدم چقدر وسیع بوده است. همچنان که نگاهی اجمالی به اتاق تخت پادشاهی کائنات داده می شود، می توانیم همچنین ببینیم که چقدر نسل بشر از زمان سقوطش تابع طبیعت شده است.

 

ایوب فصل ۱ آیه های ۶ و۷ و فصل ۲ آیه های ۱ و۲ را بخوانید. چرا شیطان خود را به مجلس پسران خدا به عنوان کسی معرفی می کند که روی زمین پس و پیش می رود؟

 

«در تردد بودن» یا «سیر کردن» فقط کار یک جهانگرد نیست. در کتب مقدس نشانه مالکیت است. وقتی خدا سرزمین را به ابراهیم داد، به او گفت که در طول و عرض آن راه برود (پیدایش فصل ۱۳ آیه ۱۷)؛ و به همین شکل به موسی و یوشع (یوشع فصل ۱ آیه ۳ و کتاب تثنیه فصل ۱۱ آیه ۲۴). شیطان در مفهومی خویش را به عنوان «خدای این جهان» جلوه می دهد. (رساله دوم به قرنتیان فصل ۴ آیه ۴)

 

معرفی شیطان در دو فصل ابتدایی ایوب متوازی است با آنچه در فصل سوم پیدایش اتفاق افتاده است. شیطان مصیبت را در بهشت بنیان می نهد و پشت سرش قربانیا ن بشری را در عذاب کشیدن از آن رها می کند.






جنگ در آسمان

 

نمی دانیم که معنی جنگ در آسمان چیست؛ نمی دانیم که چه نوع نبردهای فیزیکی انجام شد به غیر از بیرون راندن شیطان و فرشتگانش از آسمان. واقعیت این است که، کتاب مقدس درباره عواقب فیزیکی این کشمکش آسمانی چیزی نمی گوید. درعوض راجع به نتایج روحانی بر روی زمین بحث می کند.

 

مکاشفه فصل ۱۲ آیه ۷ الی ۱۶ را بخوانید. این قسمت درباره نبرد بزرگ که آسمان و سپس زمین را تحت تأثیر قرار داد چه می گوید؟

 

روش مثبتی که یوحنا درباره جریان داشتن نبرد بین «مدّعی برادران ما» و غلبه کنندگان صحبت می کند را در نظر بگیرید. او این نبرد را به رستگاری و آمدن ملکوت خدا ارتباط می دهد. (مکاشفه فصل ۱۲ آیه ۱۰ و ۱۱). این موضوع مثبت در سرتاسر فصل تأیید می شود و جنبه مهمی از نبرد بزرگ می باشد.

 

حیاتی است که ما به سرتاسر زمینه فصل ۱۲ متمرکز شدیم. سه تهدید بزرگ آنجا تشریح شده است، اما هر کدام با یک رهایی باورنکردنی ادامه پیدا می کند. در رؤیای دراماتیک، یوحنا کشمکش بین مسیح و شیطان را نمایش می دهد و اینکه چطور کاملاً غیر متعادل بنظر می رسد.

 

به عنوان مثال، یک اژدهای بزرگ قرمز (شیطان، مکاشفه فصل ۱۲ آیه ۹) آماده خوردن نوزادی (عیسی) می شود که در حال بدنیا آمدن است. چطور نوزاد می تواند از آن نجات یابد؟ اما می یابد و به تخت پادشاهی خدا ربوده می شود. سپس اژدها کوشش می کند که مادر (رمز قوم خدا؛ مکاشفه فصل ۱۲ آیه ۱۳) را شکنجه و آزار دهد؛ مادری که به تازگی نوزادی را به دنیا آورده چقدر می تواند از خودش در مقابل اژدها دفاع کند؟ ولی او نیز بصورت معجزه آسا از این مخمصه نجات می یابد. (آیه ۱۴).

 

در سوءقصد سوم برای از بین بردن منتخب خدا، اژدها سیلی را در پی زن جاری می سازد (آیه ۱۵). زنی در مقابل سیل؟ اما دوباره، خدا دخالت می کند و او را نجات می دهد. (آیه ۱۶).

 

و حالا اژدها توجهش را به باقی مانده نسل زن معطوف می کند. او بسیار خشمگین است و بر علیه آنها می جنگد. تاریخ روشن و واضح نشان می دهد که قوم خدا مورد تعقیب، ظلم و ستم و شکنجه و آزار در طی سالها قرار گرفته اند. همچنین غالباً عدم امکان تلاش را می بینیم و در تعجب هستیم که چطور ایمان داران نجات خواهند یافت، فراموش می کنیم که داستان در آنجا ختم نمی شود. این داستان در مکاشفه فصل ۱۴ ادامه می یابد، جایی که ایمان داران پیش تخت پادشاهی خدا ایستاده اند؛ بدین گونه ایشان نیز نجات یافته اند.






شیطان بیرون انداخته شد

 

همانطور که دیده ایم، نبرد در آسمان منحصر به آسمان نبود بلکه بر روز زمین نیز تاثیر گذار بود. برای مدتی چنین بنظر می رسد که شیطان («مدّعی برادران ما»، مکاشفه فصل ۱۲ آیه ۱۰) همچنان قادر بود در برابر تخت خدا بایستد و به قوم خدا اتهام هایی وارد کند. ایوب یکی از شخصیت های کتاب مقدس است که از این اتهام رنج می برد.

 

لوقا فصل ۱۰ آیه های ۱ تا ۲۱ را بخوانید. در اینجا معنی کلام مسیح درباره شیطان چه بود؟

 

پیش از اینکه عیسی آن هفتاد نفر را بفرستد، آنها را تعلیم داد که هیچ پول یا لباس اضافی با خود نبرند (لوقا فصل ۱۰ آیه ۴) و برکت خدا برخانه میزبانشان بطلبند (آیه ۵). او اخطار داد که ایشان مانند بره هایی در میان گرگ ها هستند (لوقا فصل ۱۰ آیه ۳) – این نگرانی در مکاشفه فصل ۱۲ منعکس شده، جایی که اژدها به برپا کردن نبرد با قوم خدا کوشش می کند.

 

در بازگشت سرور آمیزشان (لوقا فصل ۱۰ آیه ۱۷) شاگردان گزارش دادند که دیوها هم مطیع ایشان بوده اند و این می بایست شادی بزرگی برای عیسی به ارمغان آورده باشد (لوقا فصل ۱۰ آیه ۲۱). در این متن هست که عیسی درباره سقوط شیطان مانند برقی از آسمان عبارتی بیان می کند. او به شاگردان اخطار می دهد که شادی شان نباید بر پایه موفقیت شان بر نیروهای شر باشد بلکه بر پایه نوشته شدن نامشان در آسمان باشد (لوقا فصل ۱۰ آیه ۲۰). این تذکر نجات انسان را بطور قاطع در دست های متعلق به نجات دهنده مان قرار می دهد. عیسی کسی است که دشمن را شکست داده، نه ما.

 

به پیروان عیسی، در هر صورت، مزیّت شهادت درباره رستگاری ئی که عیسی بدست آورده داده شده است. این داستان در لوقا فصل ۱۰ آیه ۱۷ تا ۲۰ ظاهرا به وظیفه شهادت که عیسی به قوم خود داد با قدرت بر شیطان در این نبرد بزرگ ارتباط پیدا می کند. وظیفه شهادت قدرتی را که شیطان بر مردم این جهان دارد فرسایش می دهد و به بشر فرصت بازیافتن وظیفه اصلی گسترش مرزهای ملکوت خدا داده می شود.

 

غلبه بر دشمن فقط از پیروزی ئی که عیسی بر صلیب بدست آورد میسر است. پولس اظهار می دارد که عیسی «ریاست ها و قدرت ها را خلع صلاح کرد» و بر آنها پیروز شد. (رساله به کولسیان فصل ۲ آیه ۱۵). قوم خدا در او پیروز هستند. مرگ شیطان تضمین شده است. «حاکم این جهان بیرون افکنده خواهد شد (یوحنا فصل ۱۲ آیه ۳۱)، هرگز قوم خدا را دوباره بدنام نخواهد کرد. ما با اطمینان می توانیم شادی کنیم که نبرد از آن خداوند است!






نبرد مداوم

 

همانطور که انقباضات انعکاسی یک مار سمی تازه کشته شده می تواند باعث رسیدن آن به اطراف بشود و اگر دست به آن بزنید شما را نیش بزند، نیش شیطان همچنان کشنده است. شاید او در جلجتا مغلوب شده باشد ولی هنوز خطر در کمین است.

 

یوحنا فصل ۱۶ آیه ۳۳ را بخوانید. عیسی شاگردانش را چگونه بر ضد دوام کشمکش مقابل شر اخطار داد؟

 

عیسی واضح بود که پیروانش زمان آسانی نخواهند داشت، اما در عوض تمرکز روی چالش ها و سختی ها، او بر روی پیروزی که ایشان در او خواهند داشت تمرکز کرد. با تفکر بر روی این ضمانت، پولس ایمان داران را در رم دلگرمی داد که خدا شیطان را در زیر پایشان خرد خواهد کرد. (رساله به رومیان فصل ۱۶ آیه ۲۰). و یوحنا به کلیسای ایام آخر گفت که پیروزی شان بواسطه خون بره تضمین شده بود. (مکاشفه فصل ۱۲ آیه ۱۱).

 

رساله به عبرانیان فصل ۱۲ آیه های ۱ و ۲ را بخوانید. «شاهدان» چه کسانی هستند و چگونه باعث تشویق مان می شوند؟ فصل ۱۱ رساله به عبرانیان را بخوانید.

 

رساله به عبرانیان فصل ۱۱ بسرعت زندگانی تعدادی از قهرمانان نامدار ایمان را ترسیم می کند. هابیل قربانی بی نقصی ارائه داد و با وجود مرگش فراموش نشده است. خنوخ از روی عادت به خدا نزدیک می شود و در آخر مستقیم به آسمان رفت تا همراه او باشد. نوح وقایع نادیده را اخطار داد و نجات را به دنیای غرق شده در گناه ارزانی داشت. ابراهیم تمدن بزرگی را رها کرد تا به سرزمین وعده ها برود. سارا فرزند وعده داده شده ای را زائید هرچند برای بچه دار شدن بسیار سالخورده بود. موسی انتخاب کرد که همراه قومش سختی و رنج را تحمل کند تا در قصر پادشاه زندگی کند. و شهادت های راحاب به عظمت خدا شهادت می دهد (یوشع فصل ۲ آیه های ۹ تا ۱۱). اینها از جمله کسانی هستند که ابر بزرگ شهادت ها را همانطور که در رساله به عبرانیان فصل ۱۲ آیه ۱ گفته شده است شکل می دهند. آنها شاهدهای بی اراده نیستند، مانند تماشاچی های یک بازی؛ در مقابل فعالانه به ما شهادت می دهند که خدا وفادار است و در هر مسئله ای که با آن به مشکل بر می خورند حمایتشان می کند. ما در این نبرد بزرگ تنها نیستیم.






اندیشه ای فراتر:

 

ما نمی دانیم که چرا گناه در زهره قیام کرد. خانم الن جی هُوایْت به ما می گوید که «زهره (شیطان) به تدریج شروع به پرورش علاقه به تجلیل نفس کرد.» – کتاب شیوخ و انبیاء صفحه ۸. این واقعیت که در موجودی بی نقص این اتفاق افتاد به روش نیرومند حقیقت اختیار آزاد و انتخاب آزاد به عنوان بخشی از حکومت خدا را آشکار می کند. خدا همه مخلوقات باهوش را نیک آفرید؛ آنها موجودات دارای قوه تشخیص با ذات اخلاقی نیک بودند و چیزی در آنها تمایل به شر نداشت. بنابراین چطور گناه در زهره (شیطان) برخاست؟ جوابی برای آن وجود ندارد. عذر و بهانه ای برای گناه وجود ندارد. اگر بهانه ای برای آن یافت می شد، پس خدا در نهایت می توانست مسئول آن باشد. ما به عنوان انسان عادت به روابط علت و معلول داریم. اما گناه دلیلی ندارد؛ به اختصار دلیلی برای آن وجود ندارد. گنگ و بی معنی است. زهره نتوانست اعمالش را توجیه کند، بخصوص که یکی از موجودات مورد لطف خدا بود. به گونه ای، بهرحال، با سوء استفاده از آزادی، زهره خود را فاسد کرد و از «حامل نور» بودن به شیطان «متخاصم» تبدیل شد. اگرچه چیزهای زیادی وجود دارد که ما درک نمی کنیم، باید به اندازه کافی بفهمیم تا فقط بدانیم چقدر باید مراقب عطیه آزادی عمل و آزادی انتخاب خودمان باشیم.




بحران در باغ عدن






بعداز ظهر شنبه

 

برای مطالعه این هفته: پیدایش فصل ۱ آیه ۲۸، رساله به رومیان فصل ۸ آیه ۱۷، متی فصل ۶ آیه ۲۶، پیدایش فصل ۲ آیه ۱۵ تا ۱۷، فصل ۳ آیه ۱ تا ۷، فصل ۱۰ آیه ۱۰ تا ۱۹ را بخوانید.

 

آیه حفظی: «میان تو و زن، و میان نسل تو و نسل زن، دشمنی می گذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی زد.» (پیدایش فصل ۳ آیه ۱۵).

 

بعد از آفرینش جهان خدا اعلان داشت همه چیز «بسیار نیکو» بود (سفر پیدایش فصل ۱ آیه ۳۱). به هر حال، در حال حاضر بدیهی است که در جهان هر چیزی «بسیار نیکو» نیست. با وجود فلسفه ها و پنداره های متفاوت که، بیش از قرن ها تلاش کرده اند مسائل را بهبود ببخشند، جهان ما به بی نظمی ها، ناامنی، خشونت، جنگ، آلودگی، ظلم و استثمار پیش می رود. اگر قرن بیستم با فهرستی از خوش بینی درباره آینده و آنچه انسان می توانست برای پیشرفت آینده انجام دهد شروع کرد، قرن بیست و یکم بطور حتم آن خوش بینی ها را با دلیل خوب نیز از دست داده است.

 

ما چگونه به این وضع دچار شدیم؟ پاسخ در نبرد بزرگ یافت می شود، گرچه شروعش در آسمان بود بدبختانه خیلی زود در تاریخچه زمین به این دنیا آمد.

 

این هفته خواهیم دید که چگونه شیطان قادر به بهره کشی از آزادی انسان شد، به این معنی که ویرانی را شروع کرد که همه ما حتی امروز تجربه می کنیم. داستان سقوط تذکری نیرومند برجا می گذارد که تنها محافظ مان به عنوان نوع بشر نه تنها به گفته های خدا ایمان بیاوریم بلکه، مهمتر از آن خواسته هایش را اطاعت کنیم.

 

*درس این هفته را برای آمادگی روز شنبه ۹ ژانویه مطالعه کنید.




سه برکت

 

در زمینه آفرینش، عبارت «و خدا دید که نیکو بود» هفت بار در فصل ۱ سفر پیدایش ظاهر می شود: نور (فصل ۱ آیه ۴)؛ زمین خشک و دریا (آیه ۱۰)؛ گیاهان مولد دانه و درختان مولد میوه (آیه ۱۲)؛ خورشید، ماه و ستارگان (آیه ۱۶)؛ دریاهای پر از ماهی و آسمان پر از پرندگان (آیه ۲۱)؛ و حیوانات، چارپایان و خزندگان (آیه ۲۵). در آخر، زمانی که کار خدا به پایان رسیده است، به این جمله می رسیم: «سپس خدا هر آنچه را که ساخته بود دید، و اینک بسیار نیکو بود.» (پیدایش فصل یک آیه ۳۱).

 

اضافه بر اینکه خدا همه چیز را «بسیار نیکو» اعلام نمود، او یک قدم جلوتر رفت و آفرینش خود را در سه بخش مخصوص «برکت» داد.

 

نخست، موجودات دریا و پرندگان را برکت داد. آنها را تشویق نمود و گفت: «بارور و زیاد شوید و آب دریاها را پر سازید، و پرندگان نیز بر زمین زیاد شوند.» (فصل ۱ آیه ۲۲). دوم، وقتی آدم و حوا آفریده شدند، خدا آنها را نیز، با تشویقی مشابه برکت داد: «بارور و زیاد شوید و زمین را پر سازید.» (فصل ۱ آیه ۲۸).

 

سفر پیدایش فصل یک آیه ۲۲ و ۲۸ را بخوانید. هر دو برکت ها به روش مشابهی شروع می شوند، اما چه چیزی برای آدم و حوا اضافه شده است؟

 

انسان ها به صورت مشترک با ماهی ها و پرندگان از تشویق الهی برای بارور و زیاد شدن استفاده می کنند، اما تفاوت زمانی حاصل می شود که مسئولیت مراقبت از زمین و همه موجودات آن به آدم و حوا داده می شود. در اینجا نگاه اجمالی از اهمیت موجود آفریده در تصویر خدا را می بینیم. آفریننده نخستین والدین مان را دعوت کرد که شریک او برای حمایت و مراقبت از قلمرو آفرینش باشند. (رساله به رومیان فصل ۸ آیه ۱۷؛ رساله به عبرانیان فصل ۱ آیه ۲ و ۳ را ببینید).

 

برکت سوم اهدایی در داستان آفرینش سبت روز هفتم است (سفر پیدایش فصل ۲ آیه ۳). در اینجا تائید بیشتری وجود دارد که انسانها چیزی بیش از حیوانات هستند؛ ایشان آفریده شده بودند تا از دوستی با آفریدگار لذت ببرند به گونه ای که هیچ کدام از دیگر مخلوقات نمی توانند. اینجا دلیل خالی از اشتباه از جایگاه ویژه ای که در آفرینش به انسان ها داده شده است، می بینیم. عیسی این مسئله را تاکید می کند: «پرندگان آسمان را بنگرید که نه می کارند و نه می دروند و نه در انبار ذخیره می کنند و پدر آسمانی شما به آنها روزی می دهد. آیا شما بسی با ارزش تر از آنها نیستید؟» (متی فصل ۶ آیه ۲۶). بدون کاستن از ارزش دیگر موجودات، او روشن می کند که مردمان در زمین، منحصر به فرد و ویژه هستند.






آزمایش کنار درخت

 

خدا هر چیزی را بصورت جداگانه و با مرزهای تعریف شده مشخص آفرید: روشنایی و تاریکی، آب های بالا و پایین را، خشکی و دریا، شب و روز، موجودات بنا به نوعشان، یک روز جدا از روزهای دیگر، زن جدا از مرد، و یک درخت جدا از درختهای دیگر.

 

سفر پیدایش فصل ۱ آیه های ۴، ۶، ۷، ۱۴، ۱۸، ۲۱، ۲۴، ۲۵ را بخوانید. چرا این موضوع که مرزهای تعریف شده مشخص طرح ریزی شده هستند حتی قبل از خلقت انسان ها دارای اهمیت است؟

 

همان طور که خدا انسان، چهارپا و پرنده را از زمین شکل داد (پیدایش فصل ۲ آیه ۷و ۱۹)، او همچنین درختان زیبا با میوه های خوش طعم را از زمین رویانید (آیه های ۸ و ۹). خدا همچنین قطعه خاص زمین را انتخاب کرد و در آن باغی را کاشت. ما فقط می توانیم سعی کنیم زیبایی آن را در ذهن تجسم کنیم؛ باغ های شگفت انگیزی که امروز می بینیم بی شک انعکاس کوچکی از چیزی است که شبیه باغ عدن بوده است. در وسط این باغ ویژه کاشته شده در عدن (از تمام دنیا جدا شده) دو درخت منحصر به فرد، درخت حیات و درخت آگاهی از نیک و شر وجود داشت. میوه درخت دوم (درخت دانش نیک و شر) نمی بایست خورده شود و گرنه عواقب سختی میداشت. (پیدایش فصل ۲ آیه ۱۷).

 

پیدایش فصل ۲ آیه های ۱۵ تا ۱۷ را بخوانید. در این آزمایش پیروی شان از خدا ایده جدایی در اینجا چگونه آشکار شد؟

 

طبقه بندی ملموس و روشن است: از همه درختان دیگر بخورید، اما از این درخت خاص نه، همان که از دیگر درختان متمایز بود. چیز مبهمی در مورد کلام خدا وجود نداشت. آدم و حوا به عنوان موجودات اخلاق مدار آفریده شده بودند، و پایبندی به اخلاقیات بدون آزادی نمی تواند وجود داشته باشد. اینجا آزمایشی بود تا ببیند که ایشان با آن آزادی چه خواهند کرد. «درخت معرفت، آزمایشی از اطاعت شان از خدا و محبت شان نسبت به او ساخته شده بود. خداوند مناسب دیده بود یک ممنوعیت درباره استفاده از همه آنچه در باغ وجود داشت برایشان قرار دهد؛ اما چنانچه آنها از اختیار او در این مورد بخصوص صرف نظر کنند، متحمل گناه سرپیچی خواهند بود.» – الن جی هوایت، شیوخ و انبیاء، صفحه ۵۳.






سقوط: بخش اول

 

مار توصیف شده به عنوان «حیله گرتر» نسبت به هر حیوان دیگری (پیدایش فصل ۳ آیه ۱)، در سراسر تاریخ کتاب مقدس به نشانه ای نیرومند تبدیل شد. موسی ماری برنجی ساخت و آن را بر تیر نهاد تا از مردن مردمان گرفتار به مصیبت مارهای کشنده در طول سفر خروج جلوگیری کند (اعداد فصل ۲۱ آیه های ۵ تا ۹). همان مار برنجی به وسیله ای برای بت پرستی و تمرین کار های جادوئی تبدیل شد و در حدود هفتصد سال بعد توسط پادشاه حزقیال نابود شد. (پادشاهان ۲ فصل ۱۸ آیه ۴). در کتاب مکاشفه «مار قدیمی» بصورت روشن به عنوان «ابلیس، یا شیطان» شناخته شده است. (مکاشفه فصل ۱۲ آیه ۹).

 

پیدایش فصل ۳ آیه ۱ تا ۵ را بخوانید. شیطان از چه روشی در مبادرت به فریب دادن حوا استفاده کرد؟

 

نخستین کلماتی که بوسیله مار ادا شد کلمات مملو از بدگمانی و شک بود: «آیا خدا براستی گفته است» (پیدایش فصل ۳ آیه ۱). در مقابل بجای اینکه حوا متحیر شود که چرا یک مار با او سخن می گوید، بسرعت به حیطه طعنه هایی که ایمان را تخریب می کند کشیده شد. وقتی شیطان پرسید، «آیا خدا براستی گفته است که از هیچ یک از درختان باغ نخورید؟» (پیدایش فصل ۳ آیه ۱)، استنباط آن بود (براساس زبان اصلی) که خدا ایشان را از خوردن همه درختان منع کرده بود، در حقیقت در حالی که آن چیزی نبود که خدا ایشان را از انجام آن منع کرده بود.

 

سیرت خدا در اینجا مورد پرسش قرار می گیرد. این حمله ای مستقیم به اوست. مار می بایست حوا را دچار اشتباه کرده باشد، چرا که پاسخش جزییاتی را اضافه می کند که، با توجه به مدارک کتاب مقدس، خدا اجازه نداد: «زن به مار گفت: از میوه درختان باغ می خوریم، اما خدا گفته است، از میوه درختی که در وسط باغ است مخورید و بدان دست مزنید، مبادا بمیرید.» (پیدایش فصل ۳ آیه ۲ و ۳؛ مقایسه کنید با فصل ۲ آیه ۱۷ مقایسه کنید). قسمت مربوط به دست نزدن به آن را، او (حوا) افزود، شاید در سردرگمی خودش.

 

موفقیت شیطان در این زمینه او را جسور کرد؛ سپس او اقتدار خدا را بصورت مستقیم به چالش کشید: «به یقین نخواهید مرد» (پیدایش فصل ۳ آیه ۴). واقعیتی که او، روی درخت، میوه را لمس کرد و زنده ماند باعث شد که بیانش باورکردنی شود. او سپس آخرین حربه اش را به کار برد: «خدا می داند روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز خواهد شد و همچون خدا شناسنده نیک و بد خواهید بود.» وسوسه گر نشان داد که نه تنها خدا متقلب است بلکه چیز خوبی را از آن ها دریغ کرده است.






سقوط: بخش دوم

 

وقتی خدا تصمیم به آفریدن آدم و حوا گرفت، او توضیح داد که ایشان به شباهت او و برحسب صورت خدا ساخته خواهند شد. (پیدایش فصل ۱ آیه ۲۶). طعمه روی «قلاب» وسوسه گر چنین بود که اگر آن ها میوه ممنوعه را بخورند، «همانند خدا» خواهند شد. حقیقت این است که آن ها در واقع همانند خدا بودند. آن ها بر مبنای صورت او ساخته شده بودند، اما واقعیت تلخ این است که در گرمای وسوسه، آن ها بینش این حقیقت مقدس را از دست دادند.

 

به اضافه خدا مهیا کننده اصلی خوراک شان بود، اما بخشی از سرکشی آدم و حوا را به انتخاب چیزی برای خوردن خارج از مرزهایی که خدا داده بود درگیر کرد. مثل این است که به منزل شخصی برای صرف خوراک دعوت شده اید، و به جای خوردن از خوراک های روی میز، گنجه یا یخچال شان را بررسی کنید و با چیزهایی که توجه تان را جلب می کند از خودتان پذیرایی کنید. این نه تنها توهینی به میزبان تان خواهد بود بلکه نشان خواهد داد که برای رابطه های تان با ایشان ارزشی قایل نیستید.

 

سفر پیدایش فصل ۳ آیه ۴ تا ۷ را بخوانید. وسوسه گر به حوا تضمین داد که با خوردن آن میوه چشمان آن ها باز خواهد شد. چه چیزی دیدند وقتی چشمان شان گشوده شد و بینش جدید حاکی از چه بود؟

 

حوا در احساساتش غوطه ور شد (پیدایش فصل ۳ آیه ۶). درخت چشم نواز بود، و در حینی که او دندان هایش را به قسمتی از میوه فرو برد، حوا تصور کرد که او به حالت هستی بالاتری وارد شد. وقتی او آدم را در تجربه اش شریک کرد، آری چشمان شان گشوده شد (آیه ۷)، اما آن ها بواسطه آنچه دیدند شرمسار شدند.

 

مورد مهمی که اینجا وجود دارد طرد خدا به عنوان مهیا کننده هر چیز خوب و در مقابل انتخاب راه حلی توسط انسان برای نیاز بشر بود (در این مورد، میل به خوردن). خدا قبلا خوراک آدم و حوا را تضمین کرده بود و فهرست خوراک شان را فراهم ساخته بود. خوردن شان از درخت ممنوعه اقدامی خارج از آن مفاد بود و فقدان اعتمادی را نشان داد که مجوزی نداشت، با توجه به موقعیت منحصر به فردشان.






پیامدها

 

شاید مدتی از ورود به حیات ابدی گذشته باشد پیش از آنکه بطور کامل درک کنیم چقدر زیان بواسطه آن اتفاق در پای درخت ایجاد شد. همه آنچه خدا در طول هفته آفرینش انجام داد از هم گسیخته می شد. روابطی که خدا برقرار نمود شکست: بین مردمان و خدا (ایشان از او پنهان شدند)، بین یکدیگر (آدم حوا را بخاطر رنج ها و مشکلاتش مقصر دانست)، میان انسان ها و محیط (مار به دشمن تبدیل شد، زمین حالا خار و خس تولید خواهد کرد و فقط خوراک را در ازای مشقت زیاد انسان تولید خواهد کرد.)

 

سفر پیدایش فصل ۳ آیه ۱۰ تا ۱۹. بهانه های آدم و حوا چه چیز را درباره اینکه چطور صدمه دیده اند فاش می کند؟

 

توجه کنید که خدا چگونه با این بهانه ها معامله کرد. پیش از اینکه خدا بتواند ایشان را نجات ببخشد، آدم و حوا می بایست مسئولیت برای آنچه انجام داده اند را قبول می کردند؛ از این رو خدا به ایشان نتایج کارهای شخصی شان را به دقت توضیح داد. ولی در ابتدا، مار نفرین شده بود و خاک خواهد خورد، مورد تنفر زن خواهد بود و سرش کوبیده خواهد شد. (پیدایش فصل ۳ آیه ۱۴ و ۱۵).

 

پس خداوند به حوا گفت که او درد بسیاری باید در زایمان تجربه کند (پیدایش فصل ۳ آیه ۱۶). آدم، در این ضمن، باید با عرق ریختن و سختی کشیدن خوراک بدست آورد به جای اینکه مانند یک پادشاه زندگی کند. (پیدایش فصل ۳ آیه ۱۷ تا ۱۹).

 

آدم و حوا اکنون با انتخاب ادامه در سرکشی و یا بازگشت به خدا روبرو بودند. قبول مسئولیت بخاطر اشتباه شان نخستین قدم شان در بازگشت به خدا بود، اما حتی آن شهادت برای حل مشکلی که انسان بواسطه گناه بوجود آورده بود کافی نبود.

 

راه دیگری برای مطمئن کردن آینده نسل بشر باید وجود می داشت. بنابراین، خدا قربانی حیوانی را برای اشاره به نجات دهنده فراهم ساخت. (پیدایش فصل ۳ آیه ۲۱). موجودی بود، یک مار، که آن ها را با گناه، زیان و رابطه های از هم گسیخته آشنا کرد؛ موجودی خواهد بود، یک برّه، که به منجی در آینده اشاره خواهد کرد، کسی که اعاده، مصالحه و یک آینده را تضمین خواهد کرد. (پیدایش فصل ۳ آیه ۱۵). به هر حال، به جای نماینده پادشاه بودن و حکومت کردن در تمام زمین، آدم و حوا حال به زمین و به یکدیگر متکی هستند آنگونه که هرگز قبلا نبودند. «در میان موجودات تراز پایین آدم به عنوان پادشاه ایستاده بود، و مادامی که به خدا وفادار ماند، کل طبیعت حکومتش را به رسمیت شناخت؛ اما وقتی که سرپیچی کرد، این حاکمیت از دست رفته بود.» – الن جی. هوایت، Education ، صفحه ۲۶.






اندیشه ای فراتر:

 

اگرچه از باغ عدن خیلی دوریم، از آفرینش اولیه، هنوز خیلی چیزها در دنیا وجود دارد که از نیکویی خدا با ما سخن می گوید. به اطراف نگاه کنید: ما نه تنها زیبایی باورنکردنی را بلکه طرح افسانه ای را نیز می بینیم، همه اینها به محبت آفریننده مان گواهی می دهند. برای نمونه به چیزهایی مثل سیب، پرتقال، نارنگی، توت فرنگی، تمشک آبی، آوکادو، گوجه، لیمو، لیمو عمانی، هندوانه، بادام، گردو، گلابی، آلو، هویج، نخودفرنگی، موز، آناناس، انار، کلم بروکلی، کلم پیچ، کلم فندقی، پیاز، تمشک، آلبالو، کرفس، پاپایا، بادمجان، ریواس، اسفناج، طالبی و غیره... آیا بصورت اتفاقی این ها اینقدر خوشمزه هستند (گرچه بعضی مردم کلم فندقی دوست ندارند!)، ولی برای ما بسیار مفید هستند و آیا همینطور اتفاقی از زمین روئیدند و خودشان بارور شدند؟ بی شک خیر. همه به این وفور نعمت دسترسی ندارند، به هر حال، قحطی، سیل و بیماری های واگیردار وجود دارند و مردمان گرسنه پیدا می شوند. بدون شک، این گواهی است به اینکه چقدر زیاد جهان ما بخاطر گناه آسیب دیده است. اما اگر بتوانیم، فقط برای لحظه ای، به «ورای» آسیب در آفرینش برگردیم و فقط چشم اندازی به خود آفرینش داشته باشیم، شگفتا! چه گواهی ای به محبت خدا. فقط باید به یاد داشته باشیم: امید در خود آفرینش نیست بلکه فقط در خود آفریننده است.




درس ۲

 

۲ تا ۸ ژانویه

 

درس ۳

 

۹ تا ۱۵ ژانویه

 

سرکشی جهانی و شیوخ






بعد از ظهر شنبه

 

برای مطالعه این هفته: پیدایش فصل ۴ آیه ۱ تا ۱۵؛ فصل ۳ آیه ۹ و ۱۰؛ فصل ۴ آیه ۹؛ فصل ۶ آیه ۱ تا ۱۳؛ به انضمام فصل ۵۱ آیه ۱؛ پیدایش فصل ۲۲ آیه ۱ تا ۱۹؛ فصل ۲۸ آیه ۱۲ تا ۱۵ را بخوانید.

 

آیه حفظی: «اینک من با تو هستم و تو را هرجا که بروی محافظت خواهم کرد و تو را به این سرزمین باز خواهم آورد. زیرا تا زمانی که آنچه را به تو وعده دادم به جا نیاورم، رهایت نخواهم کرد.» (پیدایش فصل ۲۸ آیه ۱۵).

 

داستان هایی که به دنبال سقوط انسان می آیند دارای زمینه فریب خوردگی و شکستن رابطه ها است، برای نخستین بار در باغ عدن دیده شد، در مرتبه عمیق تر. در طول این مدت کشمکش ها گسترش یافت و در سراسر دنیا متنوع شد.

 

در داستان قائن و هابیل، عبادت عامل ایجاد نفاق و مرگ شد، مضمونی تکراری در سرتاسر تاریخ. داستان طوفان نوح آشکار می کند که سرکشی و گناه چگونه باعث از هم شکافتن هر آنچه خدا آفریده بود، شد. گناه نه تنها آفرینش را تغییر شکل می دهد بلکه آن را نابود می کند. تجربه ابراهیم دلگرمی بزرگی است در کشمکش با نمایش میل خدا برای برداشتن پی آمد سرکشی انسان بر خود. او جانشین ما می شود.

 

سپس در داستان های یعقوب و عیسو و یوسف و برادرانش، اثر متقابل ادامه دار رابطه های گسیخته را می بینیم که وسیله ای شده است که شیطان از آن برای نابودی خانواده ها و گروه های مردم استفاده می کند.

 

با این حال در تمام این موارد، وفاداری خدا، در حالی که او فرزندان مورد آزار قرار گرفته اش را حمایت می کند و پرورش می دهد، ادامه می یابد.

 

*درس این هفته را برای آمادگی روز سبت ۱۶ ژانویه مطالعه کنید.




قائن و هابیل

 

پیدایش فصل ۴ آیه های ۱ تا ۱۵ را بخوانید. این آیه ها درباره اینکه چگونه گناه به شدت ریشه دوانده به ما چه می گوید؟

 

هنگام تولد قائن، حوا به وجد آمده بود. او بطور قطع یقین داشت که نجات دهنده وعده داده شده در پیدایش فصل ۳ آیه ۱۵ را به دنیا آورده است. «از خداوند مردی را بدست آوردم» (پیدایش فصل ۴ آیه ۱). آیه بصورت واژه به واژه ترجمه شده را می توان به این شکل خواند، «من انسانی را که خداوند است ساخته ام» بر مبنای ابتدایی اش، به سادگی آشکار می کند که حوا گمان کرد که یگانه ای را به دنیا آورده است که خداوند وعده اش را داده بود (پیدایش فصل ۳ آیه ۱۵).

 

از لذت سال های کودکی قائن و چیز تازه ای از والدین جدید که با غرور از رشد فرزند اول شان مسرور بودند گفته نشده است. روایت به سرعت به تولد دومین نوزاد و سپس به دو مرد جوان که عبادت می کردند می پردازد. به هر حال، همانطور که اغلب می بینیم، تفاوت های بر سر عبادت به سوی داستان غم انگیزی هدایت می کند.

 

پیدایش فصل ۳ آیه ۹ و ۱۰؛ فصل ۴ آیه ۹ را بخوانید. واکنش های آدم و قائن مقایسه کنید زمانی که خدا از ایشان پس از اینکه هر کدام مرتکب گناه شدند پرسش کرد چه شباهتی و چه تفاوتی وجود دارد؟

 

به تفاوت های موجود در احساسات آدم در مقایسه با قائن توجه کنید. آدم گیج و مبهوت، ترسان و شرمسار به نظر می رسد (پیدایش فصل ۳ آیه ۱۰)، اما قائن خشمگین است (پیدایش فصل ۴ آیه ۵)، عیب جو و سرکش (پیدایش فصل ۴ آیه ۹). قائن به جای اینکه مانند آدم بهانه ضعیف و کم بنیه ارائه کند، دروغ آشکار و وقیحی را بیان می کند.

 

به هر حال، از یأس و ناامیدی اندازه ای از امید و خوش بینی بدست آمد. همراه با تولد شیث، حوا دوباره گمان کرد که آن وعده داده شده را به دنیا آورده است (پیدایش فصل ۴ آیه ۲۵). نام «شیث» از کلمه به معنی «قرار دادن یا ارائه دادن» گرفته شده، همان کلمه ای که در پیدایش فصل ۳ آیه ۱۵ برای منجی استفاده شد کسی که در جایگاهی برای به چالش کشیدن مار و کوبیدن سرش، قرار خواهد گرفت. به موازات پیدایش فصل ۳ آیه ۱۵، حوا فرزند تازه تولد یافته اش را به عنوان «نسل زن» به جای هابیل توصیف می کند. به این ترتیب، حتی میان یأس و ناامیدی و مصیبت و همانطور که نبرد بزرگ میان نیک و شر در حال گسترش بود، مردم همچنان به امید نجات متوسل شدند. ما بدون آن چه داریم؟






طوفان نوح

 

پیدایش فصل ۶ آیه ۱ تا ۱۳ را بخوانید. از چه راه هایی نبرد بزرگ بین نیک و شر که در اینجا آمده است را می بینیم، فقط هم اکنون خیلی شدیدتر از گذشته؟

 

در داستان طوفان نوح برگشت نسبی قانون های ویژه آفرینش را می بینیم؛ بسیاری از آن چیزهایی که خدا از یکدیگر تفکیک کرده بود حالا پیش هم بازگشتند. آب ها در بالا و در پایین، دریا و زمین خشک، ماهی های دریا، پرندگان آسمان، و همه موجودات زنده ای که روی زمین حرکت می کردند، همه به هم می رسند. به نظر می رسید زمین «بی شکل و خالی» به سمت عقب می رود (پیدایش فصل ۱ آیه ۲).

 

در حالی که به ظاهر شاهد پیروزی نیروهای شریر هستیم، ولی نبوغ خلاق خدا هنوز در کار است. او آفرینش جدیدی را دوباره با تفکیک عناصر مختلف طرح ریزی می کند. در ابتدا، او نوح (تنها انسان بی گناه) را از مردمان آن زمان که در تبهکاری قهار بودند و افکار پلید، فاسد و تند و خشن داشتند جدا کرد. (پیدایش فصل ۶ آیه ۸ و ۹ و آیه های ۵ و ۱۱ تا ۱۳ را مقایسه کنید). سپس خدا وظیفه ساختن یک کشتی بسیار بزرگ را به نوح واگذار کرد. آنگاه او گروه کوچکی از مردم، پرنده ها و حیوانات را جدا ساخت و در قسمت امن کشتی جای داد تا بتواند از چیزی که در راه بود نجات یابند. بر پایه فیض خدا، زندگی ادامه خواهد داشت و دنیای جدیدی از پس مانده قدیمی آن برخواهد خاست. این آفرینشی نو است.

 

اما به سختی کامل است. مدتی بعد از طوفان نوح، در حینی که نوح و خانواده اش دوباره خودشان را مستقر می گردانند، ما از ضعف اخلاق انسان یادآوری می شویم. نوح مست می شود و اتفاقات شرم آور پیش می آید. (پیدایش فصل ۹ آیه ۲۰ تا ۲۷). اینگونه حتی یکی از قهرمانان با ایمان (رساله به عبرانیان فصل ۱۱ آیه ۷ را ببینید) لحظات بد خود را داشت. نبرد بزرگ نه تنها در مقیاس بزرگ بلکه در دل های افراد نیز ادامه می یابد.






ابراهیم

 

در حالی که ابراهیم (در ابتدا اِبرام نامش بود) برای وفا داری اش شناخته شده است، تجارب زندگی اش بیشتر در مورد وفاداری خدا به اوست.

 

خدا دو مرتبه ابراهیم را اطمینان داد که او صاحب فرزندی خواهد شد. او ابتدا وقتی ابراهیم حدوداً ۷۵ سال سن داشت به وی این را فرمود. (پیدایش فصل ۱۲ آیه ۲ و ۴)، سپس در حدود ده سال بعد (پیدایش فصل ۱۳ آیه ۱۶) خدا دوباره به او گفت.

 

سرانجام، پس از لغزش های زیاد ابراهیم، کودک وعده داده شده – کودک عهد و پیمان – به دنیا آمد و وفاداری خدا به خدمتکار گهگاه متزلزش آشکار شد (پیدایش فصل ۷ آیه ۱۹ و ۲۱؛ پیدایش فصل ۲۱ آیه ۳ تا ۵ را ببینید).

 

پیدایش فصل ۲۲ آیه ۱ تا ۱۹ را بخوانید. در این بخش با توجه به تمام نبرد بزرگ چه امیدی آشکار شده است؟

 

«این برای تحت تأثیر قرار دادن ذهن ابراهیم با حقیقت مژده انجیل و همچنین برای آزمایش ایمانش بود که خدا به او دستور داد فرزندش را قربانی کند. زجری که او در طی روزهای تاریک امتحان وحشتناک تاب آورد اجازه داد تا او از تجربه شخصی اش قدری از فداکاری عظیمی را که توسط خدای سرمدی برای رهایی انسان در نظر گرفته شد درک کند. آزمایش دیگری نمی توانست باعث شکنجه جان ابراهیم شده باشد که پیشنهاد قربانی کردن فرزندش شد. خدا فرزندش را به مرگ زجر و شرم داد. فرشتگانی که شاهد احساس حقارت، غم و اندوه جان پسر خدا بودند اجازه مداخله را مانند مورد اسحاق نداشتند. صدایی برای بانگ، «همین کافی است› نبود. برای نجات نسل ساقط در گناه پادشاه جلال زندگی اش را ارزانی داشت. چه سند محکم تری از رحم و دلسوزی و محبت بی نهایت خدا می تواند ارائه شود؟ او که پسر خود را دریغ نداشت، بلکه او را در راه همه ما فدا ساخت، آیا همراه با او همه چیز را به ما نخواهد بخشید؟» (رومیان فصل ۸ آیه ۳۲).

 

«قربانی خواسته شده از ابراهیم تنها برای خیریت او نبود، و نه منحصراً برای منفعت نسل های بعدی؛ بلکه همچنین برای راهنمایی فرشته های بی گناه آسمان و دیگر جهان ها بود. میدان نبرد بین مسیح و شیطان – میدانی که برنامه رهایی نجات بر روی آن ساخته شده – کتاب درسی جهان است. برای اینکه ابراهیم فقدان ایمان در وعده های خدا را نشان داده بود، شیطان در حضور فرشتگان و خدا او را به شکست در به جا آوردن شرایط عهد و بی لیاقتی دریافت برکاتش متهم ساخت. خدا تمایل داشت که صداقت خدمتکارش را در حضور تمام آسمان اثبات کند، تا نشان دهد هیچ چیز کمتر از پیروی و اطاعت بی نقص نمی تواند مورد قبول واقع شود و همچنین نقشه نجات را در حضور آنها بیشتر بگستراند.» – الن جی. هوایت، شیوخ و انبیاء صفحه ۱۵۴ و ۱۵۵.




یعقوب و عیسو

 

کشمکش میان هدف های خدا و سرکشی فردی پیشرفت بیشتری در داستان یعقوب و عیسو نمایان می سازد. در دوران باستان رایج بود که فرزند اول پسر برکت پدر (نخست زادگی) قبل از مرگ پدر را دریافت کند. این شامل بیشتر دارایی خانواده بود؛ بنابراین پسر ارشد مسئول رفاه و آسایش خانواده می شد.

 

عیسو از برادرش یعقوب بعد از اینکه از گرفتن آن امتیاز ویژه بزرگ با حیله محروم شد متنفر شد و بعد از فوت پدرشان تصمیم به کشتن او گرفت (پیدایش فصل ۲۷ آیه ۴۱). ربکا یعقوب را برای محافظت به دور فرستاد، فکر می کرد که پس از چند روز همه چیز دوباره خوب خواهد شد. (پیدایش فصل ۲۷ آیه ۴۳ و ۴۴). چند روز به بیست سال تبدیل شد و ربکا دیگر هیچوقت یعقوب را ندید.

 

پیدایش فصل ۲۸ آیه های ۱۲ تا ۱۵ را بخوانید. چه امید بزرگی در رؤیای یعقوب پیدا شد؟

 

با تکرار وعده هایی که به ابراهیم داده شد، خدا یعقوب را ضمانت می داد که نقشه ها در حال پیشروی بودند. حتی با اینکه رفتارهای یعقوب نشان از چشم پوشی از نقشه خدا داشت، خدا همچنان برای او در آنجا حضور داشت. به هر حال، یعقوب باید بیست سال حیله گری پدر زنش را ابتدا در ازدواجش و سپس در دست رنجش تاب می آورد. (پیدایش فصل ۲۹ آیه ۲۰ و ۲۳، ۲۵ و ۲۷؛ فصل ۳۱ آیه ۷). ولی در چرخش غیرعادی فلک، تمام آن سال های خدمت به همسرش به نظر می رسید فقط مثل چند روزی باشد، زمانی که ربکا می اندیشید که یعقوب از او دور خواهد بود (پیدایش فصل ۲۹ آیه ۲۰).

 

وقتی یعقوب تصمیم گرفت به خانه بازگردد، ابتدا لابان او را تعقیب کرد. (پیدایش فصل ۳۱ آیه ۲۵ و ۲۶)، سپس عیسو همراه ۴۰۰ مرد عازم شد تا او را ببیند. هر دوی این شرایط برای زندگی تهدید آمیز بودند و خدا باید برای نجات او دو بار مداخله می کرد؛ ابتدا رؤیایی به لابان داد تا به او بگوید که یعقوب را مورد آزار قرار ندهد (پیدایش فصل ۳۱ آیه ۲۴)؛ سپس شخصاً، برای گلاویز شدن با یعقوب و چلاق کردن او مداخله کرد (پیدایش فصل ۳۲ آیه ۲۴ تا ۳۰). این منظره لنگ لنگان راه رفتن برای یعقوب با چوبدستی می توانست عیسو را تحت تأثیر قرار دهد که یعقوب تهدید نخواهد بود. هدایا جلوتر فرستاده شده بود و با احتیاط سخن گفتن یعقوب، همه این ها برای حل جدایی بین دو برادر کافی بود. آخرین باری که آنها را با هم می بینیم زمانی است که پدرشان را به خاک می سپارند. (پیدایش فصل ۳۵ آیه ۲۹)؛ بنابراین، هر نقشه ای پیشینی که عیسو بعد از مراسم خاکسپاری برای کشتن یعقوب داشت حال فراموش شده بود.






یوسف و برادرانش

 

درست همانطور که یعقوب سزاوار بدی های زیادی از طرف برادرش عیسو بود بعد از رفتاری که با او کرد، چیزی مشابه آن در داستان یوسف و برادرانش می بینیم.

 

اینجا دوباره می بینیم که برادر از برادر تنفر دارد بخاطر اینکه یکی بیش از دیگری مورد توجه قرار گرفته است (پیدایش فصل ۳۷ آیه ۳ و ۴). پیراهن رنگی از ملحفه راه راه دوخته نشده بود. کلمه اصلی اشاره می کند که ردایی گران قیمت بود که توسط اعضای خانواده سلطنتی پوشیده می شد و با قلاب دوزی گران بها و سوزن کاریهای رنگارنگی پوشیده بود، که یک سال برای دوختن آن وقت صرف می شد.

 

آنگاه که یوسف به برادرانش درباره خوابش گفت (پیدایش فصل ۳۷ آیه ۵ تا ۱۱)، او حتی دشمنی و حسادت بیشتری بر علیه خودش به بار آورد. بنابراین، در اولین فرصت توطئه چیدند تا از دست او خلاص شوند (پیدایش فصل ۳۷ آیه ۱۹ و ۲۰). برادران باید به خودشان تبریک گفته باشند که چقدر از میان برداشتن او از زندگی شان ساده بوده است. هیچ کدام، حتی، نمی دانستند که خدا چگونه از این وظعیت برای نجات خودشان سال ها بعد استفاده خواهد نمود.

 

پیدایش فصل ۴۵ آیه های ۴ تا ۱۱ را بخوانید. تصویر بزرگتری که یوسف دید چه بود؟ تمرکز اصلی او روی چه بود؟

 

بیاندیشید به اینکه چه چیزی ممکن بود از ذهن یوسف گذشته باشد به عنوان پسری در غل و زنجیر و در حال راه رفتن در پی شتر و مشغول تماشای تپه های اطراف خانه کودکی اش که از نظر او ناپدید می شدند. سپس برای فروش قرار گرفتن و خریداران فضول در حال انگولک کردن او و تحقیر کردن او در وارسی هایشان قبل از پیشنهاد مزایده برایش. بسیاری ایمان شان را بخاطر تحقیر و رنج کشیدن کمتری از دست داده اند.

 

یوسف می توانست انتخاب کند که بر ضد خدا و تلخ مزاج شود، اما او در عوض انتخاب کرد که ایمانش را در میان رنج دلخراش نگه بدارد، نبرد بزرگ در زندگی شخصی اش مثل نمایشی نقش بازی کرد. او بزودی به زندگی در خانواده یکی از مهم ترین نظامی ها در کشور خو گرفت و در زیر برکت خدا بزودی اعتماد او را بیشتر جلب کرد (پیدایش فصل ۳۹ آیه ۱ تا ۴). سرانجام این برده در مصر رهبر شد.






اندیشه ای فراتر:

 

شکی نیست، آنگونه که این داستان ها نشان می دهند، زندگی در این زمین، میان نبرد بزرگ، همیشه همان طور که ما می خواهیم بازی نمی کند. برای نمونه، آدم و حوا دست خطی نداشته اند، زمانی که فرزند تازه متولد یافته شان را میان بازوان شان نگه داشتند، که یکی دیگری را خواهد کشت. صفوره وقتی با موسی ازدواج کرد، به طور حتم آینده ای را که در رؤیا ساخته بود صاحب نشد. آیا فکر می کنید زندگی زناشویی لیه، همانی بود که درباره اش وقتی دختر جوانی بود در تخیل داشت؟ و ارمیای جوان – هرچه که امیدها و آرزوهایش بود – آن ها به طور حتم دربردارنده توبیخ و تنبیه و یا خیانت کار فرض شدن توسط قوم خودش نبودند؛ و داود و بَتشِبَع یک حکایت متفاوت را به آن داستان که سرانجام آشکار شد ترجیح نمی دادند. در مورد عیسی چطور؟ البته که عیسی به دنیا آمد تا بمیرد؛ نکته اصلی همین بود. اما از جنبه انسانی اش، جنبه ای که از همان خاک رس مثل ما به دنیا آمد، همان جنبه ای که در باغ جتسیمانی گریست، «ای پدر من اگر ممکن است این جام از من بگذرد…» (متی فصل ۳۶ آیه ۳۹). او کوبیده می شود، استهزاء می شود، مورد اهانت قرار می گیرد و در سن سی و سه سالگی مصلوب می شود، بطور حتم این ها چیزی نبود که کسی آرزویش را داشته باشد. شکی نیست، زندگی می تواند با ما رفتار زشتی داشته باشد. اما این مسئله نباید باعث شگفتی شود، اینطور نیست؟ چه انتظاری از دنیای ساقط و گناهکار دارید؟ یک بهشت. عمر باغ عدن مدتها پیش تمام شده است. اما دوباره باز خواهد گشت و وقتی که بازمی گردد، فاصله بین آنچه زندگانی مان در حاضر است، و آنچه در آینده خواهد بود بینهایت بیشتر از فاصله بین آنچه ما امید آن را داشتیم و آنچه که در مقابل دریافت کردیم، خواهد بود.




درس ۴

 

۱۶ تا ۲۲ ژانویه

 

کشمکش و بحران: داوران






بعد از ظهر شنبه

 

برای مطالعه این هفته: داوران فصل های ۴، ۶، ۱۴، رساله به عبرانیان فصل ۱۱ آیه ۳۲، کتاب اول سموئیل فصل ۲ آیه های ۱۲ تا ۲۵، فصل ۸ آیه های ۱ تا ۷ را بخوانید.

 

آیه حفظی:«حنا دعا کرده گفت: دل من در خدا بوجود می آید، شاخ من در خداوند برافراشته شده است. دهانم بر دشمنانم فخر می کند، زیرا که در نجات تو شادمانم.» (کتاب اول سموئیل فصل ۲ آیه ۱).

 

عصر داوران دوره ای پر هرج و مرج در تاریخ مقدس بود. قوم خدا در نظر خداوند مرتکب شرارت شدند، خداوند ایشان را در دستان ملتی ستمکار «قرار داد»، قوم در پیشگاه خداوند فریاد برآورد و خداوند نجات دهنده ای را برخیزانید که آرامش را به آن سرزمین به ارمغان آورد. چنین بود، تا اینکه این چرخه غم انگیز دوباره تکرار شد.

 

دَبورَه، یکی از داوران اسرائیل، به خاطر اعتمادی که به مردان اطراف خود القاء می کرد قابل توجه بود. او و یاعیل قهرمان هستند در حینی که مردان به خاطر کمروئی و فقدان ایمان به دلگرمی احتیاج داشتند. مسئله ای تکراری در نبرد بزرگ زمانی که قوم خدا با نابرابری های محال روبرو می شود در داستان جِدْعُون نیز دیده می شود.

 

شَمْشُون یکی از آخرین داوران بود. بعد از وی این قوم به هرج و مرج و نا امیدی و یأس تنزل یافت. او قهرمان بی میلی بود که علاقه بیشتری به تعقیب زنان داشت تا در پیروی خدا، مانند هم میهنانش که میل بیشتری به پرستش بت ها داشتند تا خدمت به خداوند.

 

سموئیل امید را برای قوم به ارمغان آورد. تحت نظر او ساختار رهبری جدید همراه با پادشاهان برقرار شد و یکی از کارهای پایانی او تدهین آینده پادشاه داود بود.

 

*درس این هفته را برای آمادگی روز شنبه ۲۳ ژانویه مطالعه کنید.




دَبورَه

 

داستان دَبورَه جزئیات جالبی به مضمون نبرد بزرگ می افزاید. در اینجا قوم خدا را می بینیم که از ستم رنج می برند و با مشکلات ناممکن روبرو هستند. این قرینه ها چیزی است که در مکاشفه فصل ۱۲، همراه با رقابت باورنکردنی غیرمنصفانه بین یک اژدهای هفت سر و فرزند تازه متولد شده مشاهده می کنیم. (مطالعه روز سه شنبه هفته اول را ببینید.)

 

شخصیتهای اصلی این داستان برگرفته از یابین، پادشاه کنعان؛ سیسرا و فرماندار ارتش وی؛ و دَبورَه ی نبی و داور است (کسی که مشاجره های مدنی را بین طرف های مخالف حل کرد) که درجه ی نفوذ و تأثیر غیرمعمولی داشت که یک زن در آن دوران می توانست داشته باشد.

 

فصل ۴ کتاب داوران را بخوانید. به چه روش هایی مضمون نبرد بزرگ که در اینجا نشان داده شده را می بینیم؟ در پایان، چه کسی به تنهایی پیروزی را به قوم اسرائیل آورد، در حالی که سزاوار آن نبودند؟

 

قهرمان زن داستان یاعیل همسر حابَر است که از هم فکر بودن با مردان خدا هراسی ندارد و آنکسی که نقشی بسیار مهم در شکست دشمنان خدا بازی کرد. امروزه قضاوت اقدامات او از دیدگاه ما کار ساده ای نیست. بنابراین، کاری که نباید انجام دهیم این است که از کردار یاعیل برای توجیه فریب و خشونت به منظور دستیابی به اهدافمان استفاده کنیم، مهم نیست که آن اهداف چقدر درست می توانند باشند.

 

دَبورَه در بحث های منتهی به کشمکش به باراق اطمینان می دهد که نبرد از آن خدا خواهد بود (بازتاب نبرد بزرگ، به طور حتم). از دو فعل جهت تشریح اینکه خدا چگونه این کار را انجام خواهد داد استفاده می شود (داوران فصل ۴ آیه ۷). او سِیسّرا را به رود قیشون بیرون «خواهد کشید» (کلمه به ماهی در تور انداختن اشاره می کند)، جایی که او را به دست باراق تسلیم خواهد کرد. سرود شکرگزاری دَبورَه بعضی از جزئیات را نمایان می کند (کتاب داوران فصل ۵). ارابه های سِیسّرا در راه های تنگ و باریک نزدیک رود قیشون به دلیل بارندگی زیاد گرفتار شدند. آسمان ها و ابرها باریدن گرفتند و از کوه ها آب ها «جاری شد» (فصل ۵ آیه های ۴ و ۵)، طوفانی ناگهانی بوجود آورد که تعداد زیادی از سربازان دشمن را از بین برد (فصل ۵ آیه ۲۱) و قوم اسرائیل نجات می یابد.






جِدْعُون

 

فصل ۶ آیه ۱ کتاب داوران را بخوانید. در اینجا چه اتفاقی دارد می افتد؟ داوران فصل ۶ آیه ۱۰ را ببینید.

 

بعد از دَبورَه، سرزمین برای چهل سال آینده از آرامش لذت برد، اما خیلی زود در دستان ستمگران گرفتار شدند. این بار مدیان بودند، کسانی که همراه با هم پیمانان شان، وارد اسرائیل شدند و همه محصولات تازه کاشته شده آنها را نابود می کنند و احشام آنها را می دزدند. (داوران فصل ۶ آیه های ۳ تا ۵). قوم بنی اسرائیل بسیار فقیر شد و به درگاه خداوند فریاد برآوردند (داوران فصل ۶ آیه های ۶ و ۷). ایشان دریافتند که خداهای متداولشان حالا دیگر بی فایده بودند.

 

فصل ۶ آیه های ۱۲ تا ۱۶ کتاب داوران را بخوانید. فرشته خداوند به جِدْعُون چه گفت و واکنش او چه بود؟ آیا نبایستی درک می کرد که چرا به چنین وضعی دچار بودند؟ داوران فصل ۶ آیه های ۷ تا ۱۰ را ببینید.

 

اگرچه شکایت جِدْعُون بی جا بود (آنها نافرمان بودند؛ به همین دلیل مورد ظلم و ستم قرار گرفتند) خدا برای نجات دوباره آماده بود اما این بار از طریق جِدْعُون. چقدر جالب که خدا جِدْعُون «مرد زورآور» را انتخاب کند درحالی که جِدْعُون خود را کاملا چیزی دیگر تصور می کرد: «اما سرورم من چگونه می توانم اسرائیل را نجات دهم؟ این طایفه من در منسی ذلیل تر از همه است و خود من در خاندان پدرم کوچکترینم.» (داوران فصل آیه ۱۵). بدون شک که جزء حیاتی نیروی جِدْعُون حس ضعف و بی ارزش بودن خود او بود.

 

همچنین به پرسشی که جِدْعُون در داوران فصل ۶ آیه های ۳۶ تا ۴۰ از خداوند پرسیده بود، توجه کنید. به خاطر همین آگاهی از نابرابری ها بر علیه آنها و ضعف خود او بدنبال ضمانت ویژه حضور خدا بود. از این رو، در اینجا مردی را داریم که خیلی خوب وابستگی کاملش به خدا را درک کرد. در داوران فصل ۷ می توانیم درباره موفقیت شگفت انگیز جِدْعُون بر علیه ستمگران قومش و نجات قوم اسرائیل توسط خدا بخوانیم.






شَمْشُون

 

خطوط جنگی بین نیک و شر در داستان شَمْشُون نامشخص به نظر می رسند. زندگی اش از سبکی جالب همراه با خبری از طرف فرشته خداوند آغاز می گردد بنا بر اینکه باید از ابتدای تولد نذیره باشد. فرشته به پدر و مادر شَمْشُون نحوه آماده بودن برای فرزند ویژه شان را می آموزد. به مادر گفته می شود که الکل و یا خوراک حرام مصرف نکند (داوران فصل ۱۳ آیه های ۴، ۱۳ و ۱۴؛ همچنین فصل ۱۱ لاویان را ببینید). براستی که خدا نقشه های بخصوصی برای شَمْشُون داشت؛ متأسفانه همه چیز به آن خوبی که انتظار می رفت از آب در نیامد.

 

«به محض ورودش به دوران بلوغ، همان زمانی که او می بایست مأموریت الهی اش را به اجرا درآوَرَد – زمانی که بیشتر از همیشه میباید با خدا صادق بوده باشد – شَمْشُون به دشمنان قوم اسرائیل پیوست. او نپرسید آیا می توانست خدا را زمانی که با هدف انتخابش یکی می شد بهتر ستایش کند، یا آیا خود را در جایگاهی می دید که نمی توانست انجام این هدف را بواسطه زندگی اش تکمیل کند. خدا به همه آن هایی که نخست در جستجوی عزت نهادن به او هستند، حکمت را وعده داده است؛ اما برای آن هایی که در پی خشنودی خودشان هستند وعده ای وجود ندارد.» – الن جی هوایت، شیوخ و انبیاء، صفحه ۵۶۳.

 

داوران فصل ۱۴ آیه ۱ تا ۴ را بخوانید. چطور ممکن است خدا از ضعف شَمْشُون برای زنها به عنوان «فرصتی جهت اقدام در برابر فلسطینی ها» استفاده کند؟ (آیه ۴).

 

شَمْشُون بطرق مختلف بر علیه فلسطینی ها «اقدام کرد»، هرکدام در پاسخی از روی خشم به خاطر اهانت های شخصی. ابتدا او سی نفر را کشت و لباس های شان را به جشن عروسی برد تا بدهی اش را بپردازد (داوران فصل ۱۴ آیه ۱۹). آنگاه گندم زارهای شان را هنگامی که همسرش به ساق دوشش داده شد نابود کرد. (داوران فصل ۱۴ آیه ۲۰ و فصل ۱۵ آیه ۱ تا ۵). سپس شَمْشُون بسیاری را به انتقام کشتن همسر و پدر او توسط فلسطینی ها کشت. (داوران فصل ۱۵ آیه های ۶ و ۷ و ۸). هنگامی که فلسطینی ها سعی به تلافی آن کار داشتند (داوران فصل ۱۵ آیه ۹ و ۱۰)، او هزار نفر را با استخوان فک الاغی از بین برد. (داوران فصل ۱۵ آیه ۱۴ و ۱۵). در آخر او معبدشان را ویران کرد و سه هزار نفر را به خاطر کور کردن خود از پا در آورد (داوران فصل ۱۶ آیه ۲۱، ۲۸ و ۳۰).






روت

 

به جای صحبت درباره ارتش های بزرگ دشمن که قوم خدا را تهدید کرده اند، داستان روت درباره مسئله کوچک تری صحبت می کند: یک خانواده تقریباً در حال نابودی دوباره احیاء می گردد. در حالی که دو مضمون بزرگتر را در بر می گیرد – آفرینش خدا نابود می شود و قوم او مورد تهدید قرار می گیرند – روت همچنین از نبرد بزرگ در سطح فردی می گوید، آنجا که در واقعیت همیشه ادامه داشته است.

 

جای شگفتی نیست که سرزمین یهودا در عصر داوران از خشکسالی رنج می کشید (روت فصل ۱ آیه ۱، تثنیه فصل ۲۸ آیه ۴۸، فصل ۳۲ آیه ۲۴؛ همچنین داوران فصل ۱۷ آیه ۶، فصل ۲۱ آیه ۲۵ را ببینید). این نشانه ای بود که قوم عهد و پیمان خدا را ترک کرده اند. گناه و سرکشی زمینی که شیر و شهد در آن جاری بود را به زمینی خشک و بایر تبدیل کرد، اما در کتاب روت، خدا سرزمین را «دلجویی نموده» و زندگی را به آن بازگرداند، «به ایشان دوباره نان داد» (روت فصل ۱ آیه ۶).

 

هنگامی که اَلیمَلَک، همسرش نَعُومی و دو پسر جوانش ابتدا به موآب رفتند، آن ها رفتند چرا که آینده ای می خواستند. سرزمین دشمن اعانه ای موقتی ارائه داد اما، زمانی که شوهر و دو پسرش مردند، نَعُومی در نهایت تصمیم گرفت به وطن خود بازگردد.

 

روت فصل ۱ آیه ۸، ۱۶ و ۱۷ را بخوانید. اهمیت خواست روت برای همراهی با نَعُومی چیست؟

 

روت از ملت دشمنی بود که در فرصت های بسیاری تلاش کرد تا اسرائیل را نابود کند، اما او خواست که همراه با قوم خدا شناخته شود و خدای آنها را ستایش کند. علاوه بر این، او در نظر میهنی که خود اختیار کرده بود التفات یافت، نه فقط از طرف بوعَزْ (روت فصل ۲ آیه ۱۰) بلکه همچنین بواسطه مردمی که او را می شناختند (روت فصل ۲ آیه ۱۱). بوعَزْ اعتماد داشت که او در نظر خدا نیز التفات یافته است (روت فصل ۲ آیه ۱۲) و تحسین خود را نسبت به او یک قدم جلوتر برد و برای اردواج با او موافقت کرد (روت فصل ۳ آیه ۱۰ و ۱۱).

 

به هر حال، فامیل نزدیک تر از بوعَزْ وجود داشت که ادعای نخست زمین مرد مرده را داشت اگر او با روت ازدواج می کرد. به هر حال فامیل نزدیک تر میلی به همسر دیگر نداشت، چرا که برنامه های مالی اش را پیچیده می کرد (روت فصل ۴ آیه ۶). در این مرحله مجمع شاهد ها روت را برکت داد، او را مانند زنان بزرگ در تاریخ اسرائیل شناختند (روت فصل ۴ آیه ۱۱ و ۱۲)، این امر واقع شد زمانی که او جد مسیح شد. (روت فصل ۴ آیه ۱۳ و ۱۷؛ متی فصل ۱ آیه ۵ و ۶).

 

صحبت از داستانهای «تا ابد شاد و خوشبخت زندگی کردن» است. متأسفانه، تعداد زیادی از آن ها در کتاب مقدس موجود نیست. بدون شک، تعداد زیادی از آن ها خارج از کتاب مقدس نیز وجود ندارد. گر چه در اینجا نیز می توانیم ببینیم که با وجود بالا و پایین های زندگی در نهایت اراده خدا حاکم خواهد شد؛ و این همان خبری نیکو است برای تمام کسانی که خدا را دوست می دارند و به او اعتماد می کنند.




سموئیل

 

ابتدای کتاب سموئیل چه ارتباطی با نبرد بزرگ دارد؟ تهدید مشهودی برای نظم خلقت وجود ندارد و ارتش های بزرگ بر سر مرز وجود ندارند. حملات شریر ماهرانه تر و به همان اندازه حقیقی اند.

 

کتاب اول سموئیل فصل ۲ آیه های ۱۲ تا ۲۵ را بخوانید. چگونه واقعیت نیک در برابر شر را در این آیه های غم انگیز آشکار می بینیم؟

 

«هر چند او (عِیلِی) به حکمرانی مردم منصوب شده بود، اما اهل خانه خودش را اداره نکرد. عِیلِی پدری بخشنده بود. دلباخته آرامش و آسودگی، او اقتدارش را جهت تصحیح عادت های بد و هوای نفس فرزندانش بکار نبرد. به جای مخالفت با آن ها یا تنبیه شان، تسلیم اراده آنها می شد و به آن ها اجازه می داد راهشان را ادامه دهند.» – الن جی هوایت شیوخ و انبیاء صفحه ۵۷۵.

 

در مقایسه با آن ها، پسر بچه ای را می بینیم که لباس کاهنی بر تن داشت (کتاب اول سموئیل فصل ۱۲ آیه ۱۸ و ۱۹) و عیسی «در حکمت و قامت و رضامندی نزد خدا و مردم ترقی می کرد» (کتاب اول سموئیل فصل ۲ آیه ۲۶؛ لوقا فصل ۲ آیه ۵۲). این سموئیل بدون شک رهبری قدرتمند و وفادار در اسرائیل شد. «و تمام اسرائیل از دان تا بئرشبع دانستند که سموئیل برقرار شده است که نبی خداوند باشد.» (کتاب اول سموئیل فصل ۳ آیه ۲۰).

 

به هر حال این بدان معنا نیست که همه چیز به خوبی پیش رفت. قوم در جنگ با فلسطینی ها مواجه شد و دو پسر عِیلِی کشته شدند؛ فلسطینی ها تابوت عهد خدا را گرفتند و وقتی عِیلِی ۹۸ ساله خبر را شنید از دنیا رفت (کتاب اول سموئیل فصل ۴ آیه ۱۴ تا ۱۸).

 

متأسفانه، سموئیل می باید همان مشکلی که عِیلِی با آن روبرو بود را تجربه می کرد: پسرانی که در وفاداری و صداقت او را پیروی نکردند (کتاب اول سموئیل فصل ۸ آیه ۱ تا ۷).

 

سموئیل نقطه تحولی در تاریخ قوم خدا را بوجود آورد. او آخرین داور بود و شخصیت کلیدی در پیشبرد نبرد بزرگ. تأثیر مداوم او مردم را در دوره سختی راهنمایی کرد. جای افسوس دارد که پسرانش از او تبعیت نکردند، اما خدا به دودمان انسان ها وابسته نیست. مانند نتیجه ارتدادشان، شیوخ درخواست پادشاه کردند که بهترین گزینه نبود، همانطور که قرن های تاریخ بعدی آشکار خواهد نمود.






اندیشه ای فراتر:

 

کتاب مقدس به خاطر نادیده نگرفتن گناه انسانها شناخته شده است. اگر این کار را انجام می داد، چطور می توانست شرح حال بشریت را چنین دقیق به تصویر بکشد؟ یک ترسیم واضح ویژه از شرارت انسان در کتاب اول سموئیل فصل ۲ آیه های ۱۲ تا ۲۵ دیده می شود، زمانی که پسران عِیلِی در مقایسه با سموئیل جوان نشان داده شده اند. کتاب اول سموئیل فصل ۲ آیه ۱۲ می فرماید، «پسران عِیلِی از بنی بَلِیّعال بودند و خداوند را نشناختند.» نخست به مغایرت توجه کنید: اصل و نسب نقشی مهم در زندگی بر پایه کتاب مقدس بازی می کند و در این یک خط «پسران عِیلِی» اکنون به «پسران بَلِیّعال» تبدیل شدند. بَلِیّعال کلمه ای غنی است، در اشکال و مفاهیم مختلف، تقریباً همیشه منفی استفاده شده است. در حقیقت، به بَل و بَلِی عبری مربوط می شود، که به معنی «مخالفت» یا «خیر» یا «بدون» است. «بَلِیّعال» خود به معنی «بی ارزش»، «بی فایده» می باشد و در جاهای دیگر همانطور که نظر به پسران عِیلِی بود استفاده می شود؛ برای همین مردان دیگر نیز «پسران بَلِیّعال» خوانده شدند. (کتاب دوم تواریخ فصل ۱۳ آیه ۷ و کتاب اول پادشاهان فصل ۲۱ آیه ۱۳). در امثال فصل ۶ آیه ۱۲، به مفهوم شریر است. (در دوران قدیم دیگری نزدیک به ادبیات شرق، بَلِیّعال به عنوان نام دیگری برای خود شیطان دیده می شود.) تقریباً در هر موردی در کتاب مقدس امری منفی ظاهر می شود. بعنوان انسان ها، موافق شبیه خدا آفریده شدند، آن ها به منظور یک هدف و برای داشتن مفهوم آفریده شدند؛ و هنوز طبق نظر کتاب مقدس، این مردان بی ارزش و «پسران بی ارزشی» بودند. چه ضایع کردن غم انگیز زندگی. ما یا برای خداوند، کاری براساس مفهوم و هدف برای او انجام می دهیم و یا در پایان، بی ارزش هستیم. همچنین نظر به اینکه همه هستی ما و هدف مان برای زندگی فقط از جانب او می آید معنی پیدا می کند.




درس ۵

 

۲۳ تا ۲۹ ژانويه

 

نبرد ادامه دارد






بعدازظهر شنبه

 

برای مطالعه این هفته: کتاب اول سموئیل فصل ۱۷ آیه های ۴۳ تا ۵۱، کتاب دوم سموئیل فصل ۱۱ آیه های ۱ تا ۱۷، کتاب اول پادشاهان فصل ۱۸ آیه های ۲۱ تا ۳۹، کتاب دوم پادشاهان فصل ۱۹ آیه های ۲۱ تا ۳۴، استر فصل ۳ آیه های ۸ تا ۱۱، نحمیا فصل ۱ را بخوانید.

 

آیه حفظی: «پس ایشان را از دست خدای خویش که به مهربانی بر من بود و نیز از سخنانی که پادشاه به من گفته بود، آگاه ساختم. پاسخ دادند: ‘بیایید برخیزیم و بنا کنیم.’ پس دستان خویش را به جهت انجام این کار نیکو قوی ساختند.» (نحمیا فصل ۲ آیه ۱۸.)

 

وقتی زندگی داود، ایلیا، حزقیال، استر و نحمیا را با هم مقایسه می کنیم، موضوعات مشابه ای به چشم می خورد: خدا قادر است از مردم «ناچیز» برای برگرداندن جریان شر استفاده کند. در میان بعضی از این گزارشات می توانیم ببینیم که باوجود موانع زیاد، نیازی نیست زیر فشار طاقت فرسای شر خم شویم. در مقابل می توانیم محکم بایستیم، ولی فقط در قدرت خدا که به عهد و پیمان خویش پایبند است، عهدهایی که در عیسی تحقق می یابند. وقتی که قوم خدا در توانایی او تاب می آورند، خواهند دید که نیروهای شریر به اندازه کافی برای غالب شدن نهایی قدرتمند نیستند.

 

تمرکز و چالش، برای ماست تا در نجاتش لذت ببریم. این همیشه در بافت چالش های طاقت فرسا که گاهی خود را درگیر آن می بینیم معنی ندارد، چالش هایی که بسیار بزرگتر از خودمان هستند. شادی در نجات بواسطه خدا پیش از رسیدن نجات اقدامی است از روی ایمان و عبادت، تا اینکه پی آمد منطقی آنچه باشد که در اطرافمان رخ می دهد. از سوی دیگر بخاطر آنچه مسیح برای ما انجام داده است، اعتماد به وفاداری خدا واقعاً تنها کار منطقی است که می توانیم انجام دهیم.

 

*درس این هفته را برای آمادگی روز شنبه ۳۰ ژانویه مطالعه کنید.




داود، جُلیات و بتشِبَع

 

زندگی پیچیده است و این به خاطر این است که به عنوان انسان، ما پیچیده هستیم. تصور کنید – مخلوقات که بصورت خدا آفریننده جهان آفریده شدند، ولی بعدها خودشان را فاسد کردند. تعجبی نیست که امکانات مان برای هر دو امر نیک و شر می تواند به سطوح جالب توجهی برسد؛ و فقط این نیست که بعضی مردم به سطوح بسیار عالی «نیکی» نائل می شوند در حالی که دیگران، متأسفانه به نهایت تباهی نزول می کنند. در عوض، هر دوی این منتهی درجه ها می تواند در همان شخص آشکار گردند! خبر عالی این است کسانی که زمانی پست ترین بودند، به فیض خدا، کارهای عظیمی برای خود و بشر انجام داده اند. البته، خلاف آن نیز می تواند اتفاق بیافتد: آنهایی که در منتهی درجه بلندی هستند می توانند به ژرفا سقوط کنند. شیطان و نبرد بزرگ واقعی است و جز اتصال به خداوند، حتی بهترین ما می تواند به طعمه ای برای دشمن مان تبدیل شود. (رساله اول پطرس فصل۵ آیه ۸).

 

کتاب اول سموئیل فصل ۱۷ آیه های ۴۳ تا ۵۱ را بخوانید. چه کلماتی از دهان داود بیرون آمد که برای فهم پیروزی اش بسیار مهم است؟ در مقابل، کتاب دوم سموئیل فصل ۱۱ آیه های یک تا ۱۷ را بخوانید. چه تضاد چشم گیری را در همان انسان می بینیم؟ چه چیز این تفاوت را بوجود آورد؟

 

داود کسی که جلیات غول پیکر را شکست داد همان داودی است که مغلوب شهوت و خودبینی خویش گشت. این مرد قبلاً چه تعداد زن داشت؟ و او یکی دیگر را می بیند، یک زن شوهر دار و پس ناگهان این گفته ها که »جنگ از آن خداوند است» (کتاب اول سموئیل فصل ۱۷ آیه ۴۷) یا «که در اسراییل خدایی هست» (کتاب اول سموئیل فصل ۱۷ آیه ۴۶) کجا می روند؟ اگر زمانی بود که داود نه تنها نیاز داشت بداند «نبرد از آن خداوند است» بلکه با زره خدا بر تن بجنگد، آن در منطقه جنگی دره ایلاه نبود بلکه در گوشه کنار قلب خودش آنجا که درون هر یک از ما نبرد بزرگ بیداد می کند.

 

وقتی که داود به خود آمد بعد از سقوط وحشتناکش با بتشِبَع، داود به اندازه کافی حزن و احساس خطاکار بودن تا پایان عمر داشت. اندوهش او را در نوشتن مزامیر فصل ۵۱ هدایت نمود، آنجا که او برای قلبی پاک (آیه ۱۰) و بازگرداندن رابطه اش با خدا به حالت قبل التماس می کند. (آیه های ۱۱ و ۱۲). در کشمکش عظیم عالم هستی، انسان های پرقدرت به اندازه اشخاص دون پایه آسیب پذیر هستند؛ با این حال خدا خواهان همیاری با کسانی است که حقیقتاً توبه کرده اند.






بازگشت قلبها

 

ایلیای تِشْبی باید یکی از جالب ترین شخصیت های کتاب مقدس باشد. ابتدا او را در حضور پادشاه یکه خورده ای می بینیم که به او می گوید تا سه سال دیگر بارانی نخواهد بارید (کتاب اول پادشاهان فصل ۱۷ آیه یک). نزدیک شدن به یک پادشاه و فرار از او ساده نبود، اما این مرد پر مو با كمربند چرمی (کتاب دوم پادشاهان فصل یک آیه ۸) از میان نگهبانان عبور می کند، پیام خدا را منتقل نموده، سپس به سمت کوهستان حدود ۱۲ کیلومتر دورتر فرار می کند.

 

این ها لحظات تأسف باری برای پادشاهی شمال اسراییل بود. اکثراً خداوند خدا را ترک کرده بودند (کتاب اول پادشاهان فصل ۱۹ آیه ۱۰) و در عوض داشتند خداهای باروری را می پرستیدند. گفتن اینکه بارانی نخواهد بارید چالشی مستقیم در برابر بَعَل بود، همان که تصور می شد باران را برای تضمین حاصلخیزی محصولات و گله ها خواهد بارانید تا کشاورزان را ثروتمند سازد. آداب مذهبی متداول بر باروری و درآمد تمرکز داشت.

 

برای سه سال آینده خدایان باروری بسیار مهم هستند. سپس ایلیا دوباره با پادشاه مقابله می کند و مواجهه ای بین خود او و همه انبیاء بَعل و الهه اشیریم (الهه باروری) صورت گیرد – یک مرد در مقابل ۸۵۰ نفر (کتاب اول پادشاهان فصل ۱۸ آیه های ۱۷ تا ۲۰).

 

وقتی روز موعود فرا رسید و جمعیت بر کوه کَرمِل گرد آمدند، ایلیا به مردم گفت: «تا به کی میان دو فرقه می لنگید؟» (کتاب اول پادشاهان فصل ۱۸ آیه ۲۱). گاوهای نر انتخاب و برای قربانی آماده شده اند و مردم منتظر شدند تا ببینند کدام خدا با فرستادن آتش از آسمان به اندازه کافی قدرتمند است. گاو نر نیرومندترین سوژه مذاهب باروری عهد عتیق بود. بطور حتم خدایان توان باروری شان را نشان خواهند داد.

 

کتاب اول پادشاهان فصل ۱۸ آیه های ۲۱ تا ۳۹ را بخوانید. با وجود حقیقت محض نبرد بزرگ در اینجا، ایلیا در واقع می خواست چه اتفاقی در اسراییل بیافتد و چرا امروزه این موضوع اینقدر برایمان مهم است؟

 

جواب در کتاب اول پادشاهان فصل ۱۸ آیه ۳۷ نهفته است. معجزه با وجود تأثیر گذار بودنش، خود مشکل واقعی نبود: مشکل وفاداری اسراییل به عهد بود. بعلاوه توجه کنید که چه کسی دل هایشان را بازگردانده بود. خود خداوند بود، حتی پیش از اینکه خود معجزه آشکار گردد. ولی خدا دل ها را به بازگشت به او مجبور نمی کند. او روح القدس خویش را می فرستد و مردم به آن روح پاسخ می دهند، ابتدا باید انتخاب کنند که به او بازگردند؛ فقط در این صورت، با قدرت او می توانند برطبق آن انتخاب عمل کنند. امروزه این موضوع فرقی نمی کند. تنها قدرت خداست که به تپش هر قلبی نیرو می بخشد، اما او حتی یکی از آن قلبهای تپنده را به پیروی از خود وادار نمی کند.




کلام مخالفت

 

وقتی که پادشاهی آشور ابرقدرت جدید، پادشاهی اسراییل در شمال را تصرف نمود و ساکنانش را در سرتاسر بین النهرین پراکنده ساخت حزقیا پادشاه یهودا بود. (کتاب دوم پادشاهان فصل ۱۸ آیه های ۹ تا ۱۲). «آنچه که او بیش از این نمی توانست از طریق آنها در سرزمین پدری شان انجام دهد تلاش کرد تا بوسیله پراکنده کردن شان در میان بت پرستان به این مهم دست یابد. ولی نقشه او برای نجات همه آن کسانی که می خواهند از عفو نجات دهنده ی نسل بشر سودی ببرند باید تحقق یابد؛ و بخاطر پریشانی هایی که بر سر قوم اسراییل آمد او داشت راه را برای آشکار شدن جلالش برای همه امتهای زمین آماده می کرد.» – الن جی هوایت، پیامبران و پادشاهان، صفحه ۲۹۲.

 

چند سال بعد، سَنْحاریب پادشاه آشور توجهش به سمت یهودا جلب شد و تمامی شهرهای حصار دار را تصرف کرد و به زور مالیاتهای سنگین مطالبه کرد (کتاب دوم پادشاهان فصل ۱۸ آیه های ۱۳ تا ۱۵). گرچه حزقیا خزانه های کاخ سلطنتی و معبد را خالی کرد، پادشاه آشور راضی نبود و مأمورانی برای مذاکره در خصوص تسلیم اورشلیم فرستاد.

 

سپس آشوریان مردم را مسخره کردند، با اخطار نظر به اینکه هيچكدام از خدايان امت های همسایه، آنها را از دست پادشاه آشور نرهانيدند؟ چه چیز باعث می شود که یهودیان گمان کنند خدایشان کار بهتری انجام خواهد داد؟ (کتاب دوم پادشاهان فصل ۱۸ آیه های ۲۸ تا ۳۰، ۳۳ تا ۳۵).

 

سپس حزقیا تنها کار ممکن را انجام داد – او دعا کرد (کتاب دوم پادشاهان فصل ۱۹ آیه های ۱۵ تا ۱۹). خدا قبلاً از اشعیاء برای تشویق حزقیا استفاده کرده بود (کتاب دوم پادشاهان فصل ۱۹ آیه ۶) و حال دوباره خدا نبی را به سوی او فرستاد.

 

کتاب دوم پادشاهان فصل ۱۹ آیه های ۲۱ تا ۳۴ را بخوانید، بخصوص آیه های ۲۱ و ۲۲. پیام خدا به قوم خود در خلال این بحران وحشتناک چیست؟

 

پی آمد تمام این ماجرا زمانی دیده شد که ارتش عظیم آشوری اطراف دیوارهای اورشلیم اردو زد. ساکنان وحشت زده شهر محصور یک روز صبح برخاستند، نه برای دیدن اقدامات نهایی پیروزی ارتش که نزدیک بود استحکامات شهر محصور را از هم بپاشد بلکه برای دیدن لاشه سربازانی که روی زمین در سکوتی مرگبار تا آنجا که چشم می دید پراکنده شده بودند (کتاب دوم پادشاهان فصل ۱۹آیه ۳۵). پادشاه سرافکنده آشور به خانه بازگشت تا پایان زندگیش را در دستان پسران خودش ببیند (کتاب دوم پادشاهان فصل ۱۹ آیه های ۳۷ و ۳۷).






حکم مرگ

 

امروزه درک رسوم و سنن امپراطوری ایران باستان برایمان دشوار است، (همانطور که شکی نیست برای مردمان فرهنگ های مختلف در سرتاسر قرون بوده است) آنجا که داستان استر شکوفا شد. ولی یک چیز مسلم است: خداوند از آن امپراتوری در به جا آوردن وعده های پیمان به قوم اسراییل استفاده کرده بود، وعده هایی که به ابراهیم بر می گشت (پیدایش فصل ۱۲ آیه های یک تا ۳، اشعیا فصل ۴۵ آیه یک، کتاب دوم تواریخ فصل ۳۶ آیه ۲۳ را ببینید).

 

استر دختر جوان یهودی خود را ملکه یافت. اگرچه نحوه صعودش نسبت به یوسف در مصر یا دانیال در بابل نسبتاً متفاوت بود، او (همانطور که یوسف و دانیال بودند) همانجا که خداوند می خواست باشد، بود و بواسطه خدا در راهی قدرتمند بکار برده شد، همان که چگونگی به تحقق رسیدن موضوع نبرد بزرگ در تاریخ را شرح داد.

 

استر فصل ۳ آیه های ۸ تا ۱۱ را بخوانید. نقشه های خدا برای قوم یهود را به خاطر بسپارید، بویژه در رابطه با آمدن مسیح موعود. موفقیت این حکم چه عواقبی در پی خواهد داشت؟

 

«پادشاه نتایج دور از دسترس را که در به پایان رساندن این فرمان همراهی می کرد درک نکرد. خود شیطان، تحریک کننده پنهان این توطئه، داشت تلاش می کرد تا زمین را از وجود محافظان دانش خدای حقیقی پاک نماید.» الن جی هوایت، انبیاء و پادشاهان صفحه ۶۰۰ و ۶۰۱؛ و از همین قوم، نجات دهنده جهان خواهد آمد.

 

چقدر جالب است که مشکل از عبادت شروع شد (استر فصل ۳ آیه های ۵ تا ۸) و سرپیچی گروه مشخصی از مردم در پیروی از قوانین و سنن کسی که در رأس قدرت قرار داشت. بنابراین، بطور حتم، شرایط در آخر جهان متفاوت خواهد بود، واقعیت پشت آن – نبرد بزرگ بین مسیح و شیطان – هنوز همانگونه است و آن هایی که می خواهند به خدا وفادار باشند با همان چیزهایی روبرو خواهند شد که یهودیان در اینجا روبرو شدند. به ما اخطار داده شده است که در صحنه های پایانی تاریخ زمین، فرمان صادر خواهد شد، که «هر كه صورت وحش را پرستش نكند، كشته گردد.» (مکاشفه ۱۳ آیه ۱۵). چیزی که از تاریخ می آموزیم این است که از تاریخ درس عبرت نمی گیریم.






نحمیا

 

داستان نحمیا همان زمانی می آید که قوم اسراییل دیگر به عنوان نهاد سیاسی وجود ندارد بلکه به عنوان بقایای پراکنده در سراسر سرزمین های خارج. بنابراین خدا، مثل همیشه، به وعده های عهد خود وفادار خواهد بود، حتی وقتی که مردم تا به پایان به عهد خود وفادار نبوده اند.

 

نحمیا فصل ۱ را بخوانید. پس زمینه دعای او چیست؟ از چه طرقی یادآور دعای دانیال در کتاب دانیال فصل ۹ آیه های ۴ تا ۱۹ است؟ در هر دوی موارد، مشکل چیست، و چگونه در تمامی نمایش نبرد بزرگ نقش ایفاء می کند؟

 

نحمیا با لطف پادشاه، اجازه یافت تا بازگشته و اورشلیم را دوباره بازسازی نماید. نحمیا در بازگشت خود، چند روز اول را فقط به بررسی پرداخت. او تلاش می کند تا شبانگاهان شهر را بازبینی نماید، اما توده های نخاله چنان وسیع و پهناور هستند که او نمی تواند دورتر برود. (نحمیا فصل ۲ آیه ۱۴)؛ بنابراین، برای بررسی اوضاع به خارج از دیوارها می رود (نحمیا فصل ۲ آیه ۱۵).

 

نحمیا فصل ۲ آیه های ۱۶ تا ۱۸ را بخوانید. فکر می کنید نحمیا چطور رهبران را برای شروع کار بر چیزی که فکر می کردند غیر ممکن است متقاعد کرد؟ نحمیا به کلیسای امروزمان چه می آموزد؟

 

اگر چه نحمیا در وهله اول به رهبران نگفت که چرا آمده است، برخی افراد وجود داشتند که خوشحال نبودند و هر کاری می توانستند کردند تا از انجام هر اقدامی در جهت بهتر شدن اورشلیم جلوگیری نمایند (نحمیا فصل ۲ آیه ۱۰، ۱۹ و ۲۰). وقتی کار تعمیر حصارها شروع شد (نحمیا فصل ۳)، این مأموران بیگانه «خشمگین و بسیار غضبناک» گردیدند (نحمیا فصل ۴ آیه یک) و تلاش ها را به ریشخند گرفتند (آیه های ۲ و ۳). وقتی دیدند قوم خدا در کارشان جدی هستند (آیه۶)، خشمگین شدند و نقشه حمله ای را طرح کردند (آیه های ۷ و ۸).

 

عقب نشینی کردن بسیار ساده می بود؛ ولی با وجود همه این دسیسه ها بر علیه اقدام شان، ایشان پافشاری کردند. نحمیا با اعتماد به خدا شاهد بازسازی حصار بود و تهدیدهای دشمنانش را به دست خدا سپرد (نحمیا فصل ۶ آیه های ۱۴ و ۱۵.)






اندیشه ای فراتر:

 

بدون شک کلام خدا، همانطور که این هفته مطالعه کردیم، به دفعات وفاداری او را به قومش نشان می دهد. بطور حتم، در خیلی از موارد، آن وقت که مسائل داشتند اتفاق می افتادند، وفاداری همیشه بدیهی یا آشکار نبود. به گزارشات که نگاه می کردیم، قادر بودیم اول تا آخر را ببینیم؛ بعضی از شخصیت های مورد بحث مانند اُوریای حِتّی قادر نشدند. امروزه ما خود در نبرد بزرگ غوطه ور هستیم درست همانند کسانی که درباره شان مطالعه کرده ایم؛ و نه فقط ایشان، بلکه بسیاری دیگر وجود داشتند که اسم شان در داخل متن کتب مقدس آورده شده است ولی هیچوقت زنده نماندند تا ببینند امور اینچنین خوب از کار درآمدند. به همین خاطر این مسئله برای ما مسیحیان بسیار مهم است تا کلمات شگفت انگیز پولس را به یاد داشته باشیم، به خصوص وقتی روزگار سخت است (همانگونه که اغلب می تواند باشد) پس دلسرد نمی شویم. هر چند انسان ظاهری ما فرسوده می شود، انسان باطنی روز به روز تازه تر می گردد. زیرا رنج های جزئی و گذرای ما جلالی ابدی برایمان به ارمغان می آورد که با آن رنج ها قیاس پذیر نیست. پس نه بر آنچه دیدنی است، بلکه بر آنچه نادیدنی است چشم می دوزیم، زیرا دیدنی ها گذرا، اما نادیدنی ها جاودانی هستند؛ (رساله دوم به قرنتیان فصل ۴ آیه های ۱۶ تا ۱۸). اینجا پولس تلاش می کند تا توجه ما را نسبت به امری در پس دام ها، ضعف ها و نقطه ضعف های روزانه بشریت و همچنین به سوی تنها امیدی که زندگی را در اینجا به چیزی بیش از کار بیهوده بی رحم تبدیل می کند جلب نماید.




درس ۶

 

۳۰ ژانویه تا ۵ فوریه

 

پیروزی در بیابان






بعد از ظهر شنبه

 

برای مطالعه این هفته: متی فصل یک آیه های ۲۰ تا ۲۳، یوحنا فصل ۹ آیه ۳۹، متی فصل ۳ آیه های ۷ تا ۱۲، فصل ۴ آیه های یک تا ۱۰، سفر تثنیه فصل ۳۴ آیه های یک تا ۴، مکاشفه فصل۲۱ آیه ۱۰ را بخوانید.

 

آیه حفظی: «زیرا پسر انسان آمده تا گمشده را بجوید و نجات بخشد» (لوقا فصل ۱۹ آیه ۱۰).

 

«هنگامی که شیطان شنید عداوت میان خود او و زن و میان ذریت او و ذریت زن باید وجود داشته باشد، متوجه شد کار او در تباهی طبیعت انسان با وقفه مواجه خواهد بود... با این حال، هنگامی که نقشه نجات بطور کامل تری آشکار شد، شیطان به همراه فرشتگانش بخاطر عامل سقوط انسان بودن شادمانی کردند او می توانست پسر خدا را از جایگاه بلندمرتبه اش پایین بیاورد. او اعلان داشت که نقشه هایش بر روی زمین تا بدین جا موفقیت آمیز بوده و آن هنگام که مسیح می بایست طبیعت انسانی به خود بگیرد، او نیز ممکن است مغلوب گردد و در نتیجه از نجات نسل ساقط در گناه ممانعت به عمل خواهد آمد» – الن جی هوایت، شیوخ و انبیاء، ص ۶۶.

 

این هفته، ضمن اینکه وسوسه های در بیابان را از نظر می گذرانیم، می توانیم ببینیم نبرد بزرگ میان مسیح و شیطان را که اکنون اینچنین واضح در بین آنها ادامه دارد شاید قبلاً هرگز در کتاب مقدس به این وضوح آشکار نشده بود. شیطان ادعا کرده بود که دنیا از آن اوست و مسیح آمد تا آن را پس بگیرد؛ و محور پس گرفتن آن نقشه نجات بود. شیطان در کشتن عیسی بعد از تولد او شکست خورد، بنابراین راه دیگری را برای خرابکاری در نجات نسل بشر آزمود که ما آن را در وسوسه های بیابان بصورت آشکار می بینیم.

 

*درس این هفته را برای آمادگی روز شنبه ۶ فوریه مطالعه کنید.




عمانوئیل در صدد نجات

 

متی فصل یک آیه های ۲۰ تا ۲۳ را بخوانید. مفهوم نام داده شده به عیسی: «عمانوئیل» چیست؟

 

چرا عیسی به این دنیا آمد تا «با ما باشد»؟ اول، او آمد تا حاکمیتی که آدم از دست داد باز گرداند (رساله به رومیان فصل ۵ آیه های۱۲ و ۱۵). ما نگاهی اجمالی به ویژگی شاهانه عیسی داریم (داشتن سلطه) موجب برانگیختن جمعیت شد (پنج هزار نفر خواستند او پادشاه شود) و هنگامی که کودکان آواز هوشیانا را سرودند (شکلی از دعا که مستقیم به کسی اشاره می کند که مردم را از دشمنانشان نجات می دهد). همچنین ما قدرتهای او را بر مخلوقات می بینیم، مانند توانایی اش در بازسازی دوباره انسان های صدمه دیده به انسانهای کامل (برای مثال، مرد نابینای مادر زاد و زنی که ۱۲ سال خونریزی داشت) و تأثیر قدرتش برروی طبیعت، مانند زمانی که طوفان را آرام کرد و به باد و موج ها گفت خاموش باشند.

 

دوم او آمد تا داوری بیاورد و کارهای شیطان را نابود کند (یوحنا فصل ۹ آیه ۳۹، رساله اول یوحنا فصل ۳ آیه ۸). چند بار متعجب می شویم از اینکه چرا شریر کامیاب می شود؟ عیسی به بی عدالتی اشاره می کند و ما را دوباره قوت قلب می دهد که پایان نزدیک است. عیسی توسط دیوها به خاطر قدرتی که بر آن ها داشت شناخته شد. آن ها اغلب هویّت حقیقی او را پیش از اینکه عیسی آن را آشکار نماید فریاد می کشیدند. او به تسخیر شدگان توسط دیو آرامش عطا کرد و هنگامی که دیگران از ترس می گریختند سلامت عقل شان را باز پس داد.

 

سوم، عیسی به دنیا آمد تا گمشده را بجوید و نجات بخشد (لوقا فصل ۱۹ آیه ۱۰) و گناهانشان را برگیرد (یوحنا فصل یک آیه۲۹). او شبیه به ما ساخته شد تا بتواند کاهن اعظمی امینی باشد و ما را به خدا بازگرداند (رساله به عبرانیان فصل ۲ آیه ۱۷). «معامله با گناه، انسان ها را از دست آن نجات دادن و به ایشان فیض، تبرئه و تجلیل، عدالت، عظمت بخشیدن – همه این ها هدف وعده برگزیده از ابتدا بود، که حال در عیسی مسیح تحقق یافت.»

 

—N. T. Wright (2009–09–25), Justification: God's Plan and Paul's Vision (Kindle Locations 1462–1463: InterVarsity Press. Kindle Edition).

 

در پایان، عیسی آمد تا ماهیت خدا را به ما نشان دهد، تا به ما و به دنیای نظاره گر نشان دهد سیرت حقیقی او واقعاً چگونه است؟ (یوحنا فصل ۱۴ آیه ۹).






تعمید عیسی

 

ظهور یحیای تعمید دهنده باید امواج شور و هیجان را به سرتاسر منطقه فرستاده باشد. او کسی بود شبیه ایلیای نبی (متی فصل ۳ آیه ۴، کتاب دوم پادشاهان فصل یک آیه۸). او اولین صدای نبوی بود که مردم طی چهارصد سال شنیده بودند. خدا هیچ وقت برای چنین مدت طولانی خاموش نبوده بود. حال دوباره او داشت با مردم سخن می گفت. مطمئناً امر مهمی قرار بود اتفاق بیافتد.

 

متی فصل ۳ آیه های ۷ تا ۱۲ را بخوانید. چرا یحیی تعمید دهنده زمینه های داوری – غضب در پیش رو (آیه ۷)، تیشه ای بر ریشه درختان (آیه ۱۰)، پاک کردن کامل زمین خرمن کوبی (آیه ۱۲) و سوزاندن پوشال در آتش خاموشی ناپذیر (آیه ۱۲) را به معرفی مسیح مرتبط می کند؟

 

مردم گمان می کردند که در روزهای آخر دارند زندگی می کنند. آنها دیدند که یحیی از بیابان آمده و آنها را تشویق می کند به واسطه غسل تعمید از آبهای رود اردن بگذرند. این کمی شبیه خروج جدیدی از مصر بود و خیس شدن (به جای گذشتن از بستر خشکیده رودخانه) برای تطهیر و آمادگی برای زمین موعود جدید ضرورت داشت با هدایت خود مسیح در پیروزی بر رومیها و استقبال ملکوت ابدی خدا اعلام شده توسط انبیاء. دست کم این همان چیزی است که بسیاری از مردم گمان کرده بودند.

 

اما یحیی و عیسی جنبشی سیاسی را رهبری نمی کردند؛ این یک واقعه نجات بود. تعبیر لوقا از کاری که یحیی انجام می داد توصیف نقل قولی از اشعیاء است که خدا مسیری را برای بازگشت تبعید شدگان به سرزمین موعود مهیا خواهد نمود (لوقا فصل ۳ آیه های ۳ تا ۶). ارمیا دلیل ساختن آن مسیر خاص را شرح می دهد: تا آن را برای آسیب پذیرترین قشر جامعه مهار سازد – کوران، لنگان، آبستنان، مادران همراه با کودکان نوپا – و برای همه مشتاقان بازگشت به سرزمین موعود تا قادر به بازگشت باشند (ارمیا فصل ۳۱ آیه های ۷ تا ۹). جای تعجب نیست که مردم دور و بر یحیی جمع شدند؛ امیدشان برافروخت چون آنها نیز می توانستند برای روز بزرگ خدا که بزودی خواهد رسید آماده باشند؟

 

به هرحال، به طریقی که اکثرشان انتظار نداشتند، آمد، نه به خاطر اینکه به ایشان گفته نشده بود، بلکه به این دلیل که ایشان مفهوم کتب مقدس را درک نکردند (لوقا فصل ۲۴ آیه های ۲۵ تا ۲۷).






تبدیل سنگ ها به نان

 

متی فصل ۴ آیه های یک تا ۳ را بخوانید. چه اتفاقی دارد می افتد و چرا؟ نبرد بزرگ را که در اینجا در حال وقوع است چگونه می بینیم؟

 

«هنگامی که عیسی به بیابان برده شد تا وسوسه گردد، او توسط روح خدا هدایت می شد. او طالب وسوسه نبود. او به بیابان رفت تا تنها باشد، تا به مأموریت و کارش بیاندیشد. او باید خود را با روزه و دعا برای مسیر خونینی که می پیمود تجهیز نماید. اما شیطان می دانست نجات دهنده به بیابان رفته بود و او گمان کرد این بهترین موقع برای نزدیک شدن به اوست.» – الن جی هوایت، آرزوی اعصار ص ۱۱۴.

 

تشابهات چشمگیری بین شرح وسوسه های عیسی و تجربه بنی اسرائیل در سرگردانی سفر خروج شان وجود دارد. پس از خروج از آب، عیسی به بیابان رفت، جایی که چیزی نخورد و به مدت چهل روز مورد آزمایش قرار گرفت. مشابه همین، قوم اسراییل از میان آب (دریای سرخ) عبور کردند، به بیابان وارد شدند جایی که هیچ نانی برای خوردن نداشتند و در آنجا به مدل چهل سال ماندند. توجه کنید این مسئله به چه صورت در تثنیه فصل ۸ آیه های ۲ و۳ توصیف شده است. «به یاد آرید چگونه یهوه خدایتان شما را چهل سال در بیابان رهبری کرد تا شما را خوار و زبون ساخته بیازماید و آنچه در دل شماست بداند، که آیا فرمان های او را نگاه خواهید داشت یا نه. او شما را خوار و زبون ساخت و گرسنه گذاشت، و خوراک منّا را به شما خورانید که نه شما از آن خبر داشتید و نه پدرانتان، تا به شما بیاموزاند که انسان تنها به نان زنده نیست، بلکه به هر کلامی که از دهان خداوند صادر شود انسان زنده می شود.» روایت انجیل می گوید که عیسی پس از چهل روز گرسنه شد (متی فصل ۴ آیه ۲). سپس کسی با توصیه ای «مفید» ظاهر می شود، کمی شبیه تسلی دهندگان ایوب. این اولین بار نبود که شیطان تصویر شده برای «کمک» به شخصی بحران زده می آید. فصل ۳ کتاب زکریا داستان کاهن اعظم را در زمان بازسازی اورشلیم بعد از اسارت بابل نگاشته است. به مجرد اینکه در رؤیا در حضور خدا ایستاد، کسی در جانب راست او ظاهر شد. کسی که در جانب راست او بود همیشه معتمدترین دوست برای محافظت و نگهبانی در مقابل هر مهاجم احتمالی بود. اما آن مرد معتمد در زکریا فصل ۳ کسی جز «تهمت زننده» نبود که تظاهر به دوست معتمد بودن می کرد.

 

همین مسئله در بیابان برای عیسی اتفاق افتاد. کسی که برای «کمک» آمد خود را زمانی که گفت، «اگر تو فرزند خدایی، فرمان بده که این سنگ ها نان شوند» رسوا کرد (متی فصل ۴ آیه ۳). یک فرشته فرستاده شده از طرف خدا درباره الوهیت عیسی شکی نخواهد داشت.

 

دوباره توجه کنید که پاسخ عیسی (متی فصل ۴ آیه ۴) نقل قولی است که به سفر خروج ربط دارد. «خوراک منّا را به شما خورانید که نه شما از آن خبر داشتید و نه پدرانتان، تا به شما بیاموزند که انسان تنها به نان زنده نیست، بلکه به هر کلامی که از دهان خداوند صادر شود انسان زنده می شود» (سفر تثنیه فصل ۸ آیه ۳).






آزمایشی دیگر

 

اولین وسوسه شبیه سفر خروج بود ولی در سقوط انسان ریشه داشت. عیسی با قرار دادن اولویت بر وفاداری به خدا به جای تسلیم شدن به اشتها موقعیتی را که آدم پای درخت معرفت نیک و بد از دست داد از نو بدست آورد. به هر حال، برای اینکه شکافی که از زمان آدم ساقط بوجود آمده بود پر شود، عیسی می باید در معرض دو تا وسوسه دیگر قرار می گرفت.

 

بر طبق انجیل متی، دومین وسوسه ای که شیطان بکار برد، بردن عیسی به بلندترین نقطه هیکل بود، احتمالاً گوشه جنوب شرقی که مشرف دره بود. طرح دوباره عبارت طعنه آمیز «اگر تو فرزند خدایی» نشان داد وسوسه کننده دوست عیسی نبود.

 

در اینجا مقصود واقعی شیطان چیست؟ اگر عیسی می پرید آیا چیزی را ثابت کرده بود؟ (متی فصل ۴ آیه های ۵ تا ۷).

 

عیسی علاقه ای به نمایش های بی ارزش نداشت. اعتماد او به خدا حقیقی بود، نه چیزی طرح ریزی شده برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران. اعتماد کامل عیسی به پدرش در عزیمت او از آسمان و تبدیل شدن به انسان، تحمل خشم، بد جلوه دادن ها، تحقیر عمومی و بی عدالتی در مرگش مشخص شد (رساله به فیلیپیان فصل ۲ آیه های ۵ تا۸ را ببینید). این سرنوشت او بود و برای آن کاملاً آماده شده بود. مأموریتش پس گرفتن دنیایی بود که آدم و اولادش از دست دادند. همه وعده های پیمان قرار بود در عیسی تحقق بیابد و دنیا نیز فرصتی برای نجات می یافت.

 

دوباره عیسی با «نوشته شده است» پاسخ می دهد، دوباره روایتی از سفر تثنیه و دوباره تجربه خود را به خروج ربط می دهد: «یهوه خدای خود را میازما، چنانکه او را در مَسَّه آزمودی» (تثنیه فصل ۶ آیه۱۶). مَسَّه مکانی بود که قوم اسراییل در آنجا از فقدان آب به تلخی شکایت کردند و موسی با ضربه زدن به سنگ آب تهیه کرد. برای ارزیابی این تجربه، موسی شرح داد که قوم «خداوند را آزمودند، گفتند، آیا خداوند در میان ما هست یا نه؟» (خروج فصل ۱۷ آیه ۷). البته عیسی بهتر می دانست و فریب نخورد، ولو اینکه شیطان عبارت «نوشته شده است» را برای او بکار برد (متی فصل ۴ آیه های ۴ تا ۶).






شیطان پرستی

 

در روایت انجیل متی، در حالیکه وسوسه اول بر روی اشتها و دومی بر روی دست انداختن (مهارت خدا) تمرکز می کند، چالش سوم مستقیم برای خود مسیح، برای مقام پادشاهی و مأموریت نهایی او بر روی زمین بود.

 

متی فصل۴ آیه های ۸ تا ۱۰، تثنیه فصل ۳۴ آیه های یک تا ۴ و مکاشفه فصل ۲۱ آیه ۱۰ را مطالعه کنید. مفهوم «کوه بسیار بلندی» که شیطان عیسی را به آنجا برد چیست؟

 

در ارزیابی روشی که کتاب مقدس موضوع رفتن به بالای کوه بسیار بلند برای دیدن امتها بکار می گیرد، ما می بینیم که سفر عیسی تور سیاحتی نبود. رؤیایی نبوی به این داستان ضمیمه شده است. از بالای کوه، موسی سرزمین موعود را همانطور که در دوران آخر خواهد بود می بیند و یوحنا بعدها آینده اورشلیم جدید را می بیند. مشابه همین، عیسی خیلی فراتر از کشورهای دنیای روم باستان را می بیند. توجه کنید که شیطان همه چیز را در بهترین وجه به نمایش می گذارد. او فریبندگی و ثروت زیاد را نشان می دهد و نه جرم، رنج و زحمت و بی عدالتی را.

 

سپس شیطان می گوید: «اگر در برابرم به خاک افتی و مرا سجده کنی، این همه را به تو خواهم بخشید» (متی فصل ۴ آیه ۹). به همین طریق شیطان آدم و حوا را فریفت تا بخواهند شبیه خدا بشوند (در حالی که آنها شبیه او بودند)، شیطان وانمود کرد که او خداست و در نتیجه مالکیت اقوام جهان منحصراً به او تعلق دارد و با گرفتن بیعت کوچکی، می توانست به سادگی همه را به عیسی بدهد (لوقا فصل ۴ آیه ۶ را ببینید؛ فصل ۲ آیه های ۷ و ۸ را ضمناً مقایسه کنید).

 

این آزمایش بر وفاداری تمرکز داشت. نسل بشر به چه کسی باید نهایت وفاداری را نثار کند؟ در باغ عدن، زمانی که آدم و حوا به ابلیس تسلیم شدند، آنها در حقیقت داشتند نخستین وفاداری شان را به شیطان تقدیم می کردند و آن آلودگی به سرعت در هر نسل متوالی پخش شد. بدون مداخله مستقیم الهی، نبرد بزرگ به خواست شیطان تصمیم گرفته می شد. نسل انسان و حتی شاید زندگی بر روی زمین، نمی توانست ادامه داشته باشد. پی آمد در هر جهت بسیار سهمگین بود.

 

توجه کنید که عیسی، مانند یوسف با همسر پوتیفار، به شریر اجازه نداد به او نزدیک شود. عیسی به شیطان فرمان داد از او دور شود. یوسف نمی توانست آن کار را انجام دهد، بنابراین خود را از صحنه شرارت بار دور کرد (پیدایش فصل ۳۹ آیه های ۱۱ و ۱۲). این درس ساده ای برای ما نیز هست.